مذاهب و گرایشات اسلامی
در تمامی ادیان آسمانی و غیر آسمانی بنابر دلایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، شخصیتی، تفسیری، خانوادگی، قبیله ای و ... گرایشات گوناگونی شکل گرفته اند که هر یک پیروان خاص خود را دارد. در زیر تنها به گرایشات [مشهور به فرقه ها و نحله ها] اسلامی معروف و تاثیرگذار بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) تا کنون اشاره می گردد. بدیهی است که گرایش های دیگری غیر از موارد زیر وجود دارند که به علت عدم گستردگی، عدم معروفیت شان و حتی منسوخ شدن شان از ذکر آن ها خودداری می گردد.
مذاهب، فرقهها و گرایش های اسلامی از لحاظ عقاید، آداب و رسوم و رهبران [امامان و مقتدایان] به گروه های متعددی تقسیم میشوند. در این میان، تقسیم بندی زیر را نیز می توان در این باره قائل بود: الف. شیعیان ب. اهل تسنن ج. گروه های مستقل د. اهل تصوف
الف. شیعیان:
شيعه نام عمومى تمامى فرقه هایى است كه قائل به امامت و خلافت بلافصل امام على(ع) پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) بوده و اعتقاد دارند كه امامت بنابر توصیه ی پیامبر و خواسته ی خدا و دلایل شخصیتی تنها در فرزندان علی(ع) ادامه خواهد داشت. تمامی گرایش های شيعى معتقد به وجوب تعيين و تنصيص امام از جانب خدا و پيامبر بوده و انبياء و امامان را از گناهان مبرى و معصوم مي دانند و به تولى و تبرى اعتقاد دارند.
در ابتدا فقط سه گرایش اصلى بودند كه روز درگذشت پيامبر اسلام به وجود آمدند: طرفداران سعد بن عباده خزرجى، طرفداران ابوبكر، طرفداران على و پس از چندى اين تعداد به ده گرایش مهم تقسيم شدند كه عبارتند از: شيعه، خوارج، مرجئه، معتزله، جهميه، ضراريه، حسينيه، بكريه، عامه (اهل سنت)، اصحاب حديث، كلابيه. به تدریج نیز فرقه های جدیدی بدان ها افزوده شد. اما برخی از معروف ترین فرقه ها و گرایشات شیعی:
1. "اثنی عشریه" (دوازده امامی): آنان بزرگ ترین و مهم ترین گروه از مذاهب شیعی به شمار میروند. اماميه اثنى عشريه، معتقدين به امامت ائمه دوازده گانه از حضرت على(ع) تا امام مهدى (عج) می باشند كه اكثريت شيعه را تشكيل مي دهند و هر جا اماميه به صورت مطلق عنوان گردد و يا لفظ شيعه به صورت مطلق بيان شود، منظور اثنى عشريه هستند. آن ها را شيعه جعفرى يا جعفريه، اهل ايمان، اصحاب الانتطار و قائميه نيز ناميده اند. شيعه اماميه از همان آغاز در مقابل سبعيه (هفت اماميان) اثنى عشريه خوانده شده اند. نام دوازده امام عبارت است از: امام على، امام حسن، امام حسين، امام على بن حسين (سجاد)، امام محمدباقر، امام جعفرصادق، امام موسى كاظم، امام علی رضا، امام محمد جواد، امام على نقى، امام حسن عسگرى، امام محمد بن حسن (مَهدی)(ع) ( زمان غیبت کبری در سال 329 ق )
شيعه اثنى عشرى نيز در طول تاريخ خويش به گروه های گوناگونى تقسيم شده است كه برخی از عمده ترین آن ها عبارتند از:
1/1. "اخباريه" : كه همان اصحاب حديث هستند و در شيعه آن ها را اخبارى مي نامند. اين گروه اجتهاد را باطل مي دانند و فقط از اخبار (نقل ها) تبعيت مي كنند. موسس این فرقه، ملا محمد امين بن محمد شريف استرآبادى است كه در 1033 ق در گذشته است. وى در كتاب "فوائد المدنيه" سخت به مجتهدان شيعه تاخته و آن ها را مورد سرزنش قرار داده و متهم به تخريب و تضييع دين حق ساخته است. او معتقد است كه اجتهاد فعلى علماى شيعه بر اساس اجتهاد علماى قديم شيعه نيست. قرآن داراى آيات محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ است و استخراج احكام از آن به سادگى ميسر نيست. از اين رو وى معتقد است كه بايد به اخبار مراجعه نمود. او مي گفت كه اجتهاد چون بر پايه ظن و شبهه و گمان استوار است باطل است ولى اخبار چون از طريق ائمه آمده اند دليل قطعى هستند و نمي توان به ظنيات در مقابل قطعيات گردن نهاد.
2/1. "اصوليه" : در مقابل اخباريون تعداد بسيارى از شیعیان قرار دارند كه آنان را اصولى مي نامند. اينان معتقدند كه در استنباط احكام شرعى اسلام به استناد ادله تفضيلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع مي توان عمل كرد. آن ها از علم اصول فقه نيز استفاده مي كنند و از قواعد آن كه اصل برائت و استصحاب و عمل به ظن و تميز بين اخبار است، بهره مي برند. اينان اجتهاد را واجب كفایى مي دانند و در صورت انحصار واجد صلاحيت، واجب عينى مي شمارند. مدت دو قرن بين علماى اصولى و اخبارى اختلافات عميق وجود داشت و اخباري ها بر اصولي ها غالب شده بودند تا اين كه از زمان آقا محمدباقر وحيد بهبهانى (م 1208 ق) اصولی ها بر اخباري ها غلبه يافتند و امروزه اخباري ها بسيار در اقليت هستند. لازم به ذکر است شیعیان ایران [و حتی دنیا] در حال حاضر اکثریت شان اصولی هستند.
2. "شيخيه" : پيروان شيخ احمد احسایى مؤسس طريقه شيخيه كه در 1241 ق در گذشته است. اساس مذهب وى مبتنى بر تلفیق میان تعبيرات فلسفى قديم به ويژه آثار سهروردى با اخبار[نقل] آل محمد (ص) است. شيخيه اصول دين را منحصر در چهار اصل مي دانند: توحيد، نبوت، امامت و ركن رابع كه واسطه بين شيعيان و امام غائب است. پس از شيخ احمد احسایى، سيد كاظم رشتى و پس از او حاج محمدكريم خان قاجار كرمانى جانشين او شدند كه مؤسس شيخيه كرمانيه است. شيخيه نيز به فرقه هایى تقسيم شده است كه عبارتند از: "كريمخانيه" كه پيروان حاج محمد كريمخان قاجارند. "باقريه"، پيروان محمدباقر خندق آبادى معروف به حاج ميرزا محمد همدانى. "ثقة الاسلاميه"، پيروان حاج ميرزا شفيع ثقة الاسلام تبريزى در گذشته (1301 ق). "حجة الاسلامى" كه پيروان ميرزا محمد مامقانى معروف به حجة الاسلام. "احقاقيه"، پيروان آخوند ملا باقر اسكوئى. "بابيه" و "بهائيه" كه مؤسس آن سيد على محمد باب شيرازى معروف به باب (م 1266 ق) از شاگردان سيد كاظم رشتى بود.
3. "حسنيه" : اين گروه پس از امامت امام على(ع) و امام حسن(ع)، حسن مثنى را بنابر وصيت امام حسن مجتبى امام مي دانستند. حسن بن حسن مجتبی(۳۷هـ - ۹۷ هـ) مشهور به حسن مثنی از فرزندان حسن مجتبی (امام دوم شیعیان) است که به علت همنامی با پدرش، حسن مثنی نامیده میشود. حسن مثنی در جنگ عاشوراء زخمی شد. همسر وی فاطمه بنت حسین بن علی (امام سوم شیعیان) میباشد. بسیاری از مطالب تاریخی واقعه ی عاشورا توسط وی منتقل شدهاست. وی به دستور عبدالملک بن مروان (از خلفای اموی) مسموم گردیده و در ۶۰ سالگی درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد.
4. "باقريه" یا واقفه : گروهى كه امامت را از حضرت على(ع) تا امام باقر(ع) مي دانند و به استناد روايت جابر بن عبدالله انصارى وى را امام زمان و مهدى منتظر مي شناسند.
5. "حاصريه" : كه معتقدند پس از امام باقر(ع) امامت به فرزند او زكريا رسيده و او در كوه حاصر مخفى است تا وقتى كه اذن خروج یابد.
6. "ناووسيه" : پيروان عبدالله بن ناووس و يا عجلان بن ناووس بصرى که معتقدند امام صادق(ع) زنده است و او مهدى و قائم منتظر است.
7. "عماريه" : پيروان شخصى به نام عمار كه پس از امام صادق(ع) عبدالله فرزند او را امام مي دانند؛ زيرا وى بزرگ ترين فرزند امام بود.
8. "افطحيه يا فطحيه" : جمعى كه به امامت عبدالله بن جعفر صادق(ع) اعتقاد داشتند كه ملقب به افطح بود و او برادر اسماعيل و امام موسى كاظم(ع) است. زيرا معتقدند كه اين عبدالله بود كه پدرش را غسل داده، كفن كرده و بر وى نماز گذارد و چون غسل و كفن و دفن و نماز امام بر غير امام جايز نيست، پس عبدالله امام بوده است. اين ها معتقدند كه گرچه عبدالله درگذشت اما رجعت خواهد كرد.
9. "اسحاقيه" : كه به امامت اسحاق فرزند ديگر امام صادق(ع) اعتقاد پيدا كرده اند، زيرا از نظر آن ها وى در علم و تقوى شبيه پدرش بود.
10. "هشاميه" : پيروان هشام بن حكم كه آن ها را حكميه هم مي گويند و يا پيروان هشام بن سالم جواليقى كه آن ها را جوالقيه و سالميه هم گفته اند. بنابر آنچه در كتب ملل و نحل آمده است اين فرقه معتقدند كه تنها از حضرت على(ع) تا امام صادق(ع)، امامان بر حق هستند.
11. "زراريه" : پيروان زرارة بن اعين كوفى از اصحاب خاص امام صادق(ع). برخى زراريه را از عماريه دانسته اند و بعضى آن ها را جزء اماميه قطعيه محسوب كرده اند كه نخست به امامت عبدالله بن جعفر معتقد بودند ولى بعد به امامت موسى بن جعفر(ع) بازگشتند.
12. "نعمانيه" : پيروان محمد بن نعمان احول صيرفى معروف به مؤمن الطاق كه او نيز از اصحاب امام صادق(ع) و امام موسى كاظم(ع) بود.
13. "واقفه يا واقفيه" : نام عمومى فرقه هايى است كه در امامت برخى از امامان توقف كرده اند و پس از او به امامى ديگر قائل نشدند. اين گروه به چند شاخه تقسيم مي شود كه عبارتند از: "باقریه"، گروهى كه در مرگ امام باقر(ع) توقف كردند و گفتند: او امام مهدى منتظر است؛ "رجعيه"، قائلين به امامت و مرگ موسى بن جعفر(ع) ولى معتقد به رجعت وى؛ "موسويه" كه در مرگ یا حيات امام كاظم(ع) ترديد و شك داشتند. برخى از آن ها بعداً به امامت امام رضا(ع) اعتقاد پيدا كردند که اين ها را سبعيه (هفت امامى) هم خوانده اند.
14. "ممطوره" : قائلين به حيات امام كاظم(ع) كه گويند امام زنده است و او مهدى و قائم است، زيرا در حديثی از امام على(ع) آمده است: و سابعهم قائمهم سمى صاحب التوراة (هفتمين آنها خروج كننده و هم نام صاحب تورات است.) در علت نامگذارى آن ها به ممطوره گفته اند كه بين آنان و قطعيه مناظره اى درگرفت و رئيس قطعيه يونس بن عبدالرحمن به آنها گفت شما بي قدرتر از سگان باران خورده ايد نزد من (انتم اهون عندنا من الكلاب الممطورة) و از آن پس به اين لقب نامیده شدند.
15. "بشيريه" : پيروان محمد بن بشير كوفى از موالى بنى اسد و فرزند او سميع بن محمد. وى می گفت من جانشين موسى بن جعفر(ع) هستم، او نمرده است بلكه زنده است و غائب و او قائم آل محمد است و انگشتر خود را به او داده است و علوم خود را به وى آموخته است .
16. "قطعيه" : پيروان مفضل بن عمر كه آن ها را مفضليه هم گويند. اينان اعتقاد دارند كه امام كاظم(ع) مرگش قطعى است و هيچ شك و ترديدى در آن راه ندارد، و پس از او امام رضا(ع) را به امامت قبول دارند و پس از او به امامت محمد بن على، على بن محمد، حسن عسكرى، محمد بن حسن قائم آل محمد (عج ) نيز قائل هستند.
17. "احمديه" : گروهى كه اعتقاد به امامت احمد بن موسى كاظم(ع) پيدا كردند.
18. "محدثه" : گروهى از اهل حديث كه عقيده به رجاء داشته اند و به اصطلاح از مرجئه بوده اند. آنان به امامت امام موسى(ع) و على بن موسى الرضا(ع) اعتقاد پيدا كردند.
19. "يونسيه" : پيروان يونس بن عبدالرحمان قمى که وى از اصحاب امام رضا(ع) بود.
20. "جعفريه" : پيروان جعفر بن على بن محمد جواد(ع). وى برادر امام حسن عسكرى(ع) بود، او را جعفر كذاب لقب داده اند، زيرا وى پس از برادرش امام حسن عسكرى(ع) ادعاى امامت كرد و منكر اين شد كه امام حسن علیه السلام فرزندى داشته است.
21. "خطابیه" : این گروه منسوباند به محمد بن ابی زینب الاسدی ملقب به اجدع مکنی ابوالخطاب، پیشوای فرقهای از غلاة که از شاگردان امام صادق بود. ابوالخطاب به خدایی امام علی قائل بود و امام صادق را نیز خدا میدانست.
22. "طفیه" : كسانی هستند كه معتقدند امام صادق به امامت موسی بن طفی وصیت كرده است.
23. "اقصمیه" : كسانی كه می گویند امام صادق به امامت موسی بن عمران اقصم وصیت كرده است.
24. "یرمعیه" : كسانی كه می گویند: امام صادق به امامت یرمع بن موسی وصیت كرده است.
25. "تمیمیه" : گروهی كه معتقدند امام صادق قائل به امامت شخصی به نام ابی جعده بوده است.
26. "غلات یا غالیان" : غلات جمع غالى است و به كسانى اطلاق مي شود كه در باره ی پيامبر و امامان خويش به ویژه امام علی(ع) راه غلو و افراط پيموده و آنان را به مرحله ی خدایى رسانيده اند و چه بسا امامان را به خدا و يا خداوند را به آنان تشبيه كرده اند. گاهى قائل به حلول جوهر نورانى الهى در ائمه و پيشوايان شان شده اند. از عقاید مشترك همه ی فرقه هاى غلاة چهار چيز است : تشبيه، تناسخ، بداء و رجعت. مهم ترين فرقه هاى غلاة عبارتند از: "سبائيه" : پيروان عبدالله بن سباء يا عبدالله بن سوداء. او نخستين كسى است كه مذهب غاليه را به وجود آورد. چون شنيد حضرت على را شهيد كرده اند منكر شد و گفت على نه كشته شده و نه مرده است و اصولا مرگ ندارد و او دوباره رجعت خواهد كرد و زمين را پر از عدل و داد می نمايد پس از اينكه پر از ظلم و جور شده باشد. "بيانيه" : پيروان بيان بن سمعان تميمى كه معتقدند خداوند به صورت انسان ظاهر مي شود و او نيز هلاك مي گردد. "مغيريه" : پيروان مغيرة بن سعيد عجلى، آن ها معتقد بودند كه معبود آنان مردى است از نور كه بر سر تاج دارد و داراى اعضاء و جوارح است. "منصوريه" : پيروان ابو منصور هستند و معتقد بود كه به آسمان عروج كرده و معبود با دست خويش سر وى را مسح كرده و او را مأمور تبليغ در زمين كرده است. او معتقد بود كه آل محمد همان آسمان است و شيعه نيز زمين. "جناحيه" : پيروان عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر ذوالجناحين، وى مي گفت علم نيز چون گياهان و درختان در دل مي رويد و ارواح داراى تناسخ هستند، و روح خداوند در آدم و سپس در پيامبران حلول كرده و در آخر نيز در جسم وى حلول كرده است. "خطابيه" : پيروان ابوالخطاب بن ابى زينب اسدى. او امامان را پيامبران جديد مي دانست. "مخمسه" : كه سلمان فارسى، مقداد، عمار، ابوذر و عمر بن اميه ضمرى را از جانب خداوند مأمور اداره ی جهان مي دانستند. "غرابيه" : اعتقاد داشتند كه خداوند جبرئيل را به سوى على(ع) فرستاد و او در اثر شباهت بسيار زياد میان على(ع) و محمد(ص) اشتباه كرده و رسالت را به محمد سپرد. "ذميه" : اينان محمد پيامبر اسلام را سرزنش مي كردند زيرا اعتقاد داشتند كه على(ع)، محمد(ص) را به سوى مردم فرستاد تا انسان ها را به سوى على(ع) دعوت كند اما محمد(ص) مردم را به سوى خود فرا خواند. "مفوضه يا تفويضيه" : اعتقاد دارند كه خداوند امور و تدبير عالم را به محمد(ص) سپرد، و او خالق جهان و مدبر اول است و محمد(ص) نيز پس از خود امور جهان و تدبير عالم را به على(ع) واگذار كرد و او مدير ثانى است. "شريعيه" : پيروان فردى به نام شريعى. اينان اعتقاد دارند كه خداوند در پنج نفر ظهور و تجلى كرده است: محمد، على، فاطمه، حسن و حسين(ع) و همگى آن ها از آلهه هستند و براى آنان اضدادى وجود دارد كه عبارتند از: ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه و عمر بن عاص. "نميريه": پيروان نمير كه از پيروان شريعى بوده است. "حربيه" : پيروان عبدالله بن عمرو بن حرب كندى، اينان اعتقاد داشتند كه روح ابو هاشم بن حنفيه در وجود عبدالله بن حرب حلول كرده است و ابوهاشم او را به عنوان امام منصوب نموده است. "غلبائيه" : پيروان غلباء بن اردع اسدى يا اوسى كه على(ع) را خدا و از پیامبر اسلام برتر مي داشت. "نصيريه" : منسوب به نصير يا ابن نصير كه آن ها را نصاريه و علويه نيز مي گويند. آنان على را جاودان و پايدار مي دانند. "دروزيه" : پيروان فردى كه ملقب به درزى (خياط) بوده و گويا نام وى محمد بن اسماعيل و به قولى ايرانى الاصل و ملقب به نشتكين بوده است و در آغاز از باطنيان اسماعيلى به شمار مي رفته است. او در 408 ق به مصر رفته و به کمک حمزة بن على زوزنى كه در دستگاه الحاكم بامرالله ششمين خليفه ی فاطمى بسيار مقرب بوده است، به دربار الحاكم راه يافت. درزى نخستين فردى است كه قائل به الوهيت الحاكم بامرالله شد و مي گفت: عقل كلى در آدم ابوالبشر حلول كرده و به صورت او تجسد پيدا نموده و از وى به ساير انبياء انتقال يافته تا به حضرت محمد(ص) و امامان و خلفاى فاطمى رسيده است. "على الهيان" : اينان مهم ترين گروه هاى غلاة هستند كه ديگر فرقه ها و شاخه هاى غلاة از آنان منشعب شده اند. آنان به الوهيت حضرت على(ع) معتقدند. در مجموع، برخى گروه هاى غلاة را تا 100 فرقه نيز شمرده اند.
27. "كيسانيه": آنان به امامت محمد بن حنفيه فرزند على بن ابيطالب (ع)، تناسخ و حلول، رجعت و اعتقاد به نوعى غلو در حق ائمه و پيشوايان خويش دارند.
28. "مختاريه": پيروان مختار بن ابى عبيده ثقفى همان که به خونخواهى امام حسين(ع) قاتلين وى را مجازات كرد.
29. "هاشميه": پيروان ابو هاشم عبدالله بن محمد حنفيه، اينان مرگ محمد بن حنفيه را باور كرده و پس از وى به امامت فرزند او ابو هاشم اعتقاد پيدا كردند و گفته اند كه محمد همه ی اسرار را به ابوهاشم منتقل ساخته است.
30. "زيديه" : پس از رحلت امام زين العابدين(ع) بار ديگر شيعيان اختلاف پيدا كردند و به دو فرقه ی ديگر تقسيم شدند. دسته اى از شيعيان امامت امام باقر(ع) را پذيرفتند و دسته اى ديگر از آنان اعتقاد به امامت زيد بن علی بن حسین برادرش پيدا كردند. اينان اعتقاد دارند كه امامت منحصر در اولاد فاطمه (س) است و در غير آنان جايز نيست، ولى مي گويند آن كس از اولاد فاطمه (س) كه شجاع باشد و خروج كند و ادعاى امامت داشته باشد و مردم را به سوى خود دعوت كند، امام است و اطاعت از او واجب، خواه از اولاد امام حسن علیه السلام باشد و خواه از اولاد امام حسين علیه السلام. فرقه هاى اصلى زيديه را برخى سه فرقه دانسته اند و بعضى آنها را 6 فرقه و شمارى هم فرقه هاى اصلى زيديه را 8 فرقه دانسته اند که عبارتند از: جاروديه، مرئيه، ابرقيه، يعقوبيه، عقبيه، ابتريه (تبريه )، جريريه یا سلیمانیه، يمانيه كه از آن ها نیز فرقه هاى ديگرى منشعب شده اند.
31. "نعيميه" : پيروان نعيم بن يمان كه گمان دارند على مستحق امامت بود ولى خلافت ابوبكر و عمر هم بر خطا نبود و امت در اين مورد خطا نكردند اما در اينكه ترك افضل نمودند خطاكارند، اينان از عثمان تبرى جسته و او را كافر مي دانند.
32. "صباحيه" : از ياران صباح المزنى كه از ابوبكر و عمر تبرى جستند و به رجعت نيز عقيده داشتند.
33. "يعقوبيه" : پيروان يعقوب بن عدى كوفى كه منكر رجعت هستند و از كسانى كه اعتقاد به رجعت دارند بيزارى جسته اند و ابوبكر و عمر را به امامت قبول دارند.
34. "عجليه" : پيروان هارون بن سعيد عجلى هستند و آن ها را نيز از ضعفاء زيديه به شمار آورده اند.
35. "مغيريه" : پيروان مغيره ی بن سعيد كه پس از محمد بن عبدالله بن حسن قائل به امامى ديگر نيستند، ولى مغيره را امام مي دانستند.
36. "مخترعه" : كه قائل به امامت على(ع) بودند ولی ابوبكر و عمر را خطاكار مي دانستند نه گناه کار.
37. "مطرفيه" : پيروان مطرف بن شهاب كه در برخى از مسائل اصولى با زيديه فرق دارند و زيديه آنها را تكفير كرده اند ولى فرقه اى از زيديه شمرده مي شدند.
38. "دكينيه" : پيروان فضل بن دكين، اينان تنها طلحه و زبير و عايشه را تكفير مي كنند، اما بقيه ی صحابه را به نيكى ياد كرده اند.
39. "خشبيه" : پيروان خلف بن عبدالصمد، كه چون با چوب و عصا عليه حاكم وقت شوريدند آنها را خشبيه گفته اند، اين ها امامت را در اولاد فاطمه(س) شورایى مي دانند.
40. "حسينيه" : پيروان حسين بن على بن حسن بن حسن بن حسن معروف به صاحب الفخ كه در جائى به نام فخ در نزدیکی مكه خروج كرد و كشته شد. آنان معتقدند كه هركس از آل محمد(ص) دعوت به الله كند همو امام مفترض الطاعة است اما ائمه را نيز به اين ترتيب مي دانند: على، حسين، زيد بن على، يحيى بن زيد، عيسى بن زيد، محمد بن عبدالله، و پس از او هركسى كه به طاعت الله مردم را فرا خواند.
41. "ادريسيه" : پيروان ادريس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابي طالب (ع) مؤسس دولت ادارسه در مغرب و شمال آفريقا كه در 175 ق / 791 م ظهور كردند و دولت ادريسيان را به وجود آوردند.
42. "قاسميه" : از ياران قاسم بن ابراهيم طباطبا رسى (متوفى 264 ق ) كه فرزندان وى از جمله، الهادى الى الحق يحيى بن حسين موفق شدند دولت زيديه را در يمن تأ سيس كنند.
43. "اسماعيليه" : بزرگ ترين فرزند امام صادق(ع) اسماعيل نام داشت. امام صادق(ع) به او بسيار علاقه داشت و علماى شيعه نیز او را بزرگ شمرده اند. پس از رحلت امام صادق(ع) عده اى به امامت اسماعيل باقى ماندند و گفتند پس از او امامى نيست؛ اما برخى هم گفتند اسماعيل هنگام مرگ، پسرش محمد را به عنوان امام معرفى كرده است. آن ها را در بلاد مختلف به نام هاى : باطنيه، تعليميه، ملاحده، سبعيه، حشيشيه، اساسيه و قرامطه نيز می خوانند. یکی از معروف ترین جنبش های اسماعیلیه، جنبش حسن صباح بود که در 487 ق بر قلعه ی الموت واقع در قزوین دست يافت و سال ها در آن قسمت به حكومت پرداخت و در 518 ق درگذشت. پس از وى يكى از شاگردانش به نام كيا بزرگ به جاى او نشست و خاندان كيا به عنوان باطنيه ی ايران تا 654 ق یعنی زمان حمله هلاكو خان مغول به قلاع الموت حكومت كرده و سپس از میان رفتند. اسماعیلیان معتقدند كه ذات پروردگار از دایره ی خیال و فكر و عقل ما برتر است و ما درباره ی خداوند نمي توانيم اظهار نظر كنيم. ناطقان همان پيامبران اولوالعزم هستند و شمار آنان هفت است و هر ناطقى را يك وصى است و وصى را امام نامند، ناطق نخستين حضرت آدم بود كه وصى او شيث بود، ناطق دوم نوح و وصى او سام و ناطق سوم ابراهيم و وصى او اسماعيل، ناطق چهارم موسى و وصى او يوشع، ناطق پنجم عيسى و وصى او شمعون، ناطق ششم محمد و وصى او على و ناطق هفتم اسماعيل بن جعفر صادق بود كه قائم است و ظهور می کند. ناطق، واضع شريعت جديد و ناسخ شريعت قديم است، اساس يا وصى، عالم به علم تأويل شريعت است و وظيفه ی او بيان اسرار و باطن شريعت مي باشد. آنان معتقد به بهشت و دوزخ جسمانى نيستند. از نظر آنها، زمين در هيچ زمانى خالى از حجت و حى قائم نيست، خواه در ظاهر باشد يا در باطن و مستور، و آن كسى كه امام زمانش را نشناسد و يا بيعت امامى در گردنش نباشد در جاهليت مرده است. آنان ابوبكر و عمر و عثمان و بيشتر صحابه را كافر مي دانند. در مذهب اسماعيليه براى دعوت شيوه اى خاص رعايت مي شود و مراتب و درجاتى در دعوت داعيان وجود دارد. مهم ترين فرقه هاى اسماعيليه عبارتند از: "باطنيه"، "قرامطه"، "مباركيه"، "ميمونيه"، "شمطيه"، "خلفيه"، "خلطيه"، "برقعيه"، "تعليميه"، "سبعيه"، "مهدويه": اينان نخست در مغرب و آفريقا و سپس در مصر و شام و حلب و يمن به حكومت و خلافت رسيدند. اينان امامان بعد از اسماعيل را بدین گونه می دانند: محمد، احمد، محمد، تقى، عبدالله رضى، ابوالقاسم عبدالله، محمد مهدى، احمد قائم بامرالله، اسماعيل بن احمد المنصور بقوة الله، مصر بن اسماعيل المعزلدين الله كه در مصر به امامت و خلافت رسيد و سلسله ی فاطميان مصر را به وجود آورد، و سلسله ی آنان تا به عاضدالدين الله از فرزندان مستعلى و اولاد نزار ادامه يافت. اين گروه را نخست عبيداللهيه مي ناميدند. "مستعلويه": شاخه اى از مهدويه، پيروان ابوالقاسم احمد مستعلى فرزند المستنصر. مستعلويه پس از شكست فاطميان به تدريج از مصر به دو كشور يمن و هند مهاجرت كردند و در هند در ايالت گجرات اقامت كردند؛ "زاريه"، "صباحيه يا حمريه": پيروان حسن بن على بن محمد صباح حميرى؛ "ناصريه": پيروان حميدالدين ناصر خسرو قباديانى، "ابو سعيديه يا جنابيه": پيروان ابو سعيد حسين گناوه اى و پيروان ابو طاهر فرزند ابو سعيد، "غياثيه"، "خنفريه"، "دروزيه"، كه در فرقه ی غلاة گذشت؛ "بهره" که در زبان گجراتى به معنى بازرگان است و در هند طرفداران زیادی دارد؛ "آقا" (آغا خانيه)، شاخه اى از نزاريه و از پيروان آقاخان محلاتى هستند كه اكنون در ايران و هند و برخى جاهاى ديگر وجود دارند.
و .......................................................... .
ب. اهل تسنن:
1. مذاهب فقهی اهل تسنن [ اهل تسنن برای انجام دستورات و تکالیف شرعی شان به یکی از چهار منبع زیر مراجعه می کنند نه مجتهد زنده و حاضر]
1/1. "مالکی": مالکی نام یکی از شاخههای مذهب سُنّی از دین اسلام است. شاخه مالکی از مذاهب فقهی و پیرو ابوعبدالله مالک بن انس از ائمه ی چهار گانه سنت و جماعت است. او را امام دارالهجره و امام المدینه میگویند. وی در سال های ۹۰ تا ۹۵ هجری قمری در مدینه متولد شده است. وفات وی را در فاصله سال های ۱۷۴ تا ۱۷۹ میدانند.
2/1. "حنفی": بزرگ ترین مذهب اسلامی بوده و در میان مسلمانان دارای بیشترین پیرو می باشد. امام این مذهب ابو حنیفه نعمان بن ثابت است که از شهر چاریکار ولایت پروان افغانستان بوده است. از معروف ترین القاب وی امام العالمین می باشد.
3/1. "شافعی": شافعی نام یکی از شاخههای مذهب سنی است و از مذاهب فقهی و پیرو ابوعبدالله محمد ادریس شافعی و از ائمه چهار گانه سنت و جماعت است. مذهب شافعی از محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی پیروی می کنند. شافعی مابین سال های ۱۴۶ تا ۱۵۰ قمری در غزه به دنیا آمد و در سال ۲۰۴ وفات یافت. وی با داخل کردن مذهب حنفی با مالکی روشی نوین را بنا نهاد که از حدیث در آن بهره میجست.
4/1. "حنبلی": حنابله پیروان احمد بن حنبل (متوفای سال 241 ه ق) میباشند. احمد از لحاظ نژاد عرب است، ولی ظاهراً خاندانش در ایران (مرو) میزیستهاند.
2. مذاهب کلامی اهل تسنن
1/2. "ماتریدی": ماتریدیه پیروان ابو منصور ماتریدی سمرقندی هستند و شامل بسیاری از حنفی های شرق جهان اسلام می شوند. این مذهب یكی دیگر از مذاهب كلامی معروف و مورد قبول در میان اهل سنت است كه در اوایل قرن چهارم هجری پدید آمد. مؤسس این مذهب كلامی، ابو منصور ماتریدی (متوفای 333 ه) است.
2/2. "اشعری": اشاعره ( جبریون ) که اکثریت اهل سنت و پیروان ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری هستند.
3/2. "اهل حدیث" که پیروان احمدبن حنبل میباشند.
4/2. "معتزلی": معتزله (اختیاریون) پیروان واصل بن عطا هستند. معتزله از جریانهای اصلی کلامی در میان اهل سنت است. ایشان بر خلاف اهل حدیث که انبوه حدیثهای اصیل و جعلی پیامبر و صحابه را مورد توجه خود قرار داده بودند، عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی می دانستند و گاهی نظرات فلاسفه را با دین تلفیق می ساختند. بعدها اشاعره برخاستند و جانشین اهل حدیث شدند. اشاعره را می توان جمع میان معتزله و اهل حدیث دانست ولی آنها نیز عقاید معتزله را مردود می دانستند. تاکید معتزله بر روی عقل آنچنان جدی بود که بر خلاف بسیاری از فقها که حدیث را مطلق می دانستند آنان اعتقاد داشتند که در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است. به علاوه و باز بر خلاف نظر بسیاری از علما، اعمال و احادیث صحابه را مطلق و لازمالاجرا نمیدانستند اما اساسی ترین و در عین حال بحث انگیز ترین موضع گیری معتزله در بحث پیچیده مخلوق یا غیر مخلوق بودن قرآن پیشآمد.
5/2. "مجسّمه": اين گروه مجموعه اى از فرقه هايى است كه به جسمانى و حتى جسم بودن خدا قائل هستند و ادعا دارند كه خدا در دنيا و آخرت قابل مشاهده حسى مى باشد.
6/2. حشْويه كه غالباً حنبلى بوده، و تنها فرقه اى است كه پيروانش خود را به طور ويژه اهل سنت ناميده اند.
7/2. "سلفیه": سَلَفی به گروهی از مسلمانان تندروی اهل سنت گفته میشود که تمسک به دین اسلام جسته و خود را پیرو سلف صالح میدانند و در عمل، رفتار و اعتقادات خود از پیامبر اسلام، صحابه و تابعین[صحابه ی صحابه ی پیامبر] تبعیت میکنند. آن ها معتقدند دیدگاههای امروز اسلام باید به همان نحوی بیان شود که صحابه و تابعین بیان میکردند؛ یعنی تنها مرجع، قرآن و سنت پیامبر می باشد و علمای دینی حق اظهارنظر و بیان ادلهای متفاوت که متناسب با شرایط زمانه باشد را ندارند. سلفیها که بسیاری آن ها را به تندروی متهم میکنند، مرکز اصلی شان در مکه و مدینه است. طالبان و القاعده از همین گروه می باشند.
8/2. "وهابيت": اين گروه طرفداران محمد بن عبدالوهاب هستند كه در اواخر قرن دوازده قمری به ترويج افكار ابن تيميه پرداخته و به تخريب اماكن اسلامي و قبور ائمه بقيع پرداختند و طرفداران وي كه وهابيه ناميده مي شوند، بارها به كربلا و نجف حمله كردند. اصول عقايد وهابيت را مي توان در موارد ذيل خلاصه كرد: اعتقاد به وسايط ميان خلق و خدا با توحيد در الوهيت منافات دارد؛ هرگونه عمل كه مشابه اعمال مشركان عصر رسالت باشد مثل استغاثه و استعانت از غير خدا، نذر و قرباني براي خدا و طلب شفاعت از غير خدا شرك است.
9/2. "قاديانيه": قاديانيه طرفداران غلام احمد قادياني هستند كه در سال 1256 هـ ق، در هند ظهور كرد و ادعا نمود كه مهدي مورد انتظار مسلمانان است و در نهايت نيز ادعاي نبوت نمود. او مي گفت كه نبوت و رسالت او ناسخ دين اسلام نبوده، بلكه مؤيد و مجدد دين اسلام است.
10/2. "دیوبندی": دیوبَندی نام یک جنبش اسلامی از شاخه سنی صوفی است که از هندوستان آغاز شد و در دوران معاصر به افغانستان، آفریقای جنوبی و بریتانیا نیز گسترش یافته است.
11/2. "ظاهری": این مذهب توسط داوود بن علی اصفهانی در سده سوم هجری تأسیس شد. وجه تسمیه ی این مذهب توجه به «ظاهر» آیات قرآن و روایات پیامبر اسلام است. اوج شکوفایی مذهب ظاهری در قرن پنجم توسط ابن حزم اندلسی پدید آمد و بیشتر پیروان آن در اندلس و شمال آفریقا بودند.
و ..................................................................... .
ج. گروه های مستقل:
- "مرجئه" : این فرقه را بدان جهت مرجئه میگفتند كه مرتبه ی عمل را پس از مرتبه ی قصد و نیت قرار میدادند و بر این اساس ایمان قلبی را كافی در نجات و سعادت انسان میدانستند و برای عمل نقش چندانی قایل نبودند. در نتیجه گناه را مانع نجات و رستگاری مؤمن نمیدانستند.
- "مجبره": كه در اصل تلفيقى از فرقه هاى مختلفى است كه قائل به جبر موجودات به ويژه انسان در اعمال و افعال مى باشند.
- "خوارج": كه در مهمترين مسائل اصول دين با شيعه مخالفت دارند، به ويژه اينكه مرتكب گناهان كبيره را كافر و مستحقق مجازات دنيوى و اخروى مى دانند و از همين جهت بود كه به دليل مخالفت على (ع) با قرآن سر نيزه هاى لشكر معاويه، با او به جنگ پرداختند.
- "یزیدیان"، "ایزدیها یا ایزدیان" : اقلیتی مذهبی که در شمال عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه و قفقاز زندگی میکنند. آیین ایشان آمیزهای از ادیان پیش از اسلام و عقاید اسلامیست. یهودیت، مسیحیت، نسطوری، مزدیسنا و تصوف بر آیین ایزدیان تاثیر گذاشته است. اجداد ایزدیان به وسیله ی شیخ عدی مسلمان شدند.
و ............................................... .
د. صوفیه یا اهل تصوف: عرفان عام تر از تصوف است. تصوف یکی از گرایش های عرفانی است نه همه ی آن. تصوف، روشی از سلوک باطنی دینی در اسلام است. اصول آن بر پایه ی طریقه ایست که شناخت خالق جهان، کشف حقایق خلقت و پیوند بین انسان و حقیقت از طریق سیر و سلوک عرفانی باطنی و نه از راه استدلال عقلی جزیی میسر است. موضوع آن، نیست شدن خود و پیوستن به خالق هستی و روش آن اصلاح و کنترل نفس و ترک علایق دنیوی و ریاضت و خویشتن داری است. در همه ی مذاهب شیعه و سنی و ... تصوف وجود دارد اما سعی می کنند خود را مستقل بدانند. اسامی برخی از معروف ترین سلسلههای مهم تصوف اسلامی:" قادریه": منسوب به عبدالقادر گیلانی (متوفی ۵۶۲ ه.) ملقب به قطب الاعظم؛ "رفاعیه": منسوب به ابوالعباس سیدی احمد رفاعی بصری (متوفی ۵۷۸)؛ "بدویه": منسوب به سیدی احمد البدوی (متوفی ۶۷۵) که آنان را احمدیه نیز مینامند؛ "سهروردیه": منسوب به شهاب الدین عمر بن عبد الله سهروردی (متوفی ۶۳۲ ه.) است که در تصوف طریقهای معتدل داشت. وی عمل به فرایض دینی را مقدمه وصول به حقیقت میشمرد. سلسلههای جلالیه، جمالیه، زینبیه، خلوتیه و شعبههای دیگر از طریقت سهروردیه نشات یافتهاند. زکریای مولتانی، این طریقت را در هند رواج داد؛ "شاذلیه": منسوب به ابو الحسن شاذلی (متوفی ۶۵۶ ه.) است. رعایت پنج اصل خوف ظاهری و باطنی، پیروی از سنت، عدم اعتنا به خلق، تسلیم و رضا و توکل در شادی و محنت، پایه های اعتقادی این طریقت است. سلسلههای جوهریه، وفائیه، مکیه، هاشمیه، عفیفیه، قاسمیه، خواتریه در مصر و سلسلههایی مثل شیخیه، ناصریه، حبیبیه، و یوسفیه در مغرب، از آن منشعب شدهاند؛ "نقشبندیه" منسوب به خواجه بهاء الدین محمد نقشبند (متوفی ۷۹۲ ه.)؛"چشتیه": این سلسله را معین الدین چشتی (۶۳۳) به وجود آورد؛ "سلسله اویسی": در این سلسله تظاهر به درویشی نمیکنند و خانقاه نیز ندارند؛ "شطاریه": منسوب به عبد الله شطار (متوفی بین ۸۱۸ و ۸۳۲ ه.)؛ "مولویه": منسوب به جلال الدین محمد بلخی رومی معروف به مولوی (متوفی ۶۷۲) که دو فرقه پوستنشینان و ارشادیه از آن برخاستهاند. پیروان این طریقت، معتقد به وحدت وجود هستند و توجه به وجد و سماع، قول و ترانه از مختصات این طریقت است؛ "سلسله بکتاشیه": منسوب به حاجی بکتاش ولی (متوفی ۷۳۸ ه.)؛ "سلسله نعمت اللهیه" (نعمت اللهی): پیروان شاه نعمتالله ولی (متوفی ۸۳۵ ه.)؛ "سلسله ذهبیه" : منسوب به شیخ نجم الدین کبری است؛ "سلسله نوربخشیه"؛ "اهل حق"؛ "حروفیه"؛ "دسوقیه"؛ "صفویه"؛ "ملامتیه"؛ "نقطویه".
و .......................................................... .
در پایان از همه ی آگاهان درخواست می نمایم اگر اشتباهی در این تقسیم بندی ها و شرح آن ها صورت پذیرفته است، آگاهم سازند.
با سلام، از شما درخواست می گردد در صورت تمایل جهت مطالعه ی کلیه ی مطالبی که تاکنون نگاشته ام، به بخش "عناوین مطالب" در بالای وبلاگ مراجعه فرمایید. سپاسگذارم