مانی، پیامبر ایرانی

   ماني در چهاردهم آوریل سال 216 ميلادي در دوران سلطنت "اردوان پنجم اشکاني" در شهر بابل که جزء امپراتوری ایران بوده است، به دنيا آمد. پدرش فاتک يا فتق يا پتيگ از اهالي همدان و پسر ابرسام نامي بود که به اشکانيان منتسب بودند. مادرش میس که او را اوتاخیم یا مرمریم هم می نامیدند نيز، آن گونه که در مأخذ مانوي آمده از خاندان اشکاني بود. ماني و پدرش ابتدا بر آيين مندایيان (پیروان حضرت یحیی ) يا مغتسله بودند که از فرقه هاي گنوسي به حساب مي آمد. اما حدود سال 228 ميلادي، ماني آيين مغتسله را رها کرده بعد از آنکه خود را مامور هدايت بشر ناميد، حدود سال 241 به هندوستان رفت.
   او سپس در زمان سلطنت "شاپور ساسانی" به تيسفون بازگشت و در روز تاجگذاري او به حضور شاپور رسيده و آيين خود را در تاريخ نهم آوريل 243 ميلادي رسماً به او ابلاغ کرد و کتاب ديني خود به نام "شاپورگان" را به نام اين پادشاه و به زبان پهلوي به رشته تحرير درآورد. شاپور اول که در مقايسه با ساير پادشاهان ساساني از تسامح بيشتري نسبت به ساير اديان برخوردار بود، به ماني اجازه داد تا افکار خود را تبليغ کند. پس از آن ماني براي تبليغ بيشتر و انتشار آرا و عقايد خود، راهي آسياي مرکزي و هندوستان و چین شد.

   ماني براي آنکه افکار و عقايدش براي مردم قابل فهم و ساده باشد، اصلاحي در خط پهلوي به عمل آورد و الفباي آسان تر و صدادار اختراع کرد. در اين خط جديد کلمات متناسب با اصوات و حرکات و معادل آنان نوشته مي شدند. اين خط به نام خط مانوي نام گرفت. در هر حال، ماني بر اين عقيده بود که خير و شر هر دو قديم و ازلي و قائم به ذات هستند و هستي از روز ازل مرکب از دو منطقه ی جدا از يکديگر، يعني منطقه ی تاريکي و منطقه ی روشنايي تشکيل شده و در نهايت روشنايي یا خوبي بر تاريکي چيره خواهد شد و همه جا را فراخواهد گرفت. از همين رو وظيفه انسان در باور ماني اين است که بخش روشنايي را که در کالبد وي اسير تاريکي است آزاد کند. دوري از تمايلات مادي و افزايش معرفت و شناخت و خودآگاهي عوامل اصلي در ياري رساندن بشر براي پيروزي بر گمراهي و دستيابي به بهشت يا سراي جاوادنه نور است.

   ابن ندیم در "الفهرست"(ص333) چنین می نویسد: « مانی ده حکم را بر شنوندگان واجب شمرده... : ترک بت پرستی، ترک دروغ گویی، ترک بُخل و خساست، پرهیز از آدمکشی، خودداری از زنا، منع دزدی، عدم توکل به علم اسباب و علل، ترک جادوگری، پرهیز از دو رنگی و دو رویی که ننگ مذهب است، پرهیز از سستی و غفلت در انجام تکالیف.»   

   در اعتقادات مانويان جامعه اي متشکل از پنج طبقه وجود داشت: اول: آموزگاران يا ويستگان که بالاترين درجات معنوي مانوي را تشکيل مي دانند و همواره 12 نفر بودند. دوم: ايسپاساگان يا اسقفان که 72 نفر بودند. سوم: مهيشتگان يا مهستگان که در حکم کشيشان مانوي بوده و شمار آنان هميشه 360 تن بود. چهارم: ويزيدگان يا صديقين يا برگزيدگان که مبلغان مذهب ماني بودند. پنجم: نيوشکان يا نغوشاک که عبارت از مستمعان و عامه پيروان ماني بوده و تعداد آنان از همه طبقات بيشتر بود.

   مانويان گياهخوار بودند و گروه برگزيدگان از ازدواج و جمع آوري مال محروم بودند. آنان در روز يک وعده طعام مي خوردند و در طول سال يک لباس می پوشیدند. مانويان آزار و اذيت و کشتار جانداران و خاموش کردن و آلودن آتش و آلوده کردن آب ها و تخريب منابع گياهي را ناپسند مي دانستند. برده داري، بت پرستي، دروغ، زنا، قتل، دزدي و سحر و جادو از ديگر آداب نامشروع و ناروا در عقايد مانويان بود. عيد معروف آنان، بما Bema نام داشت. مانويان اعمال مذهبي مانند روزه، نماز و صدقه را محترم شمرده و بسيار به آن پايبند بودند. تمام مانویان باید روزهای یکشنبه روزه بگیرند و روزه در روزهای دیگر نیز سفارش می شد. در واقع آیین مانی یک نوع آیین ریاضت پیشگی بود برای رهایی از تمایلات نفسانی و جسمانی و مادی به منظور تعالی روح و دستورات سختی در این باره وجود داشت.

   در کتاب الفهرست از 72 رساله به نام ماني ياده مي شود. ماني به جز نامه هايي که براي پيروان خود نوشته است، شش کتاب به رشته تحرير درآورده است. از اين شش كتاب، پنج کتاب به زبان او يعني آرامي شرقي و يک کتاب به زبان پارسيک يعني پهلوي ساساني است. اين کتاب ها از اين قرارند: اول: شاپورگان که بيشتر مندرجات آن درباره معاد است و به زبان پهلوي و به نام شاپور اول ساساني نوشته شده است. دوم: انجيل زنده يا جاوادان يا انگليون که همراه با يک جلد آلبوم تصاوير براي نشان دادن بهتر مطالب کتاب بوده و در زبان پارتي به نام اردهنگ و در پارسيک به صورت ارتنگ و در پارسي ارژنگ ناميده شده است. در اين کتاب ماني سعي کرده تا آيين و فلسفه خود را به شکلي ساده و با تصاوير بيان کند. سوم: گنجينه زندگان يا کنزالاحيأ که بيان کننده احکام و شرايع آيين ماني است. چهارم: پراگماتيا يا کتاب جامع که آن را رساله الاصل نيز مي نامند. پنجم: کتاب رازها يا سفرالاسرار و ششم: کتاب ديوها يا سفرالجبابره که به زبان پهلوي کوان نيز خوانده مي شود.

   با شروع سلطنت "بهرام اول" پسر شاپور، که پايبند مذهب رسمي یعنی زرتشت بود و مقارن با بازگشت ماني به ايران نیز بوده است، مخالفت ها با افکار و پيروان او علني و بسيار خشونت بار شده و موبدان زرتشتی هرچه توانستند کردند تا بالاخره بهرام اول دستور دستگيري و قتل ماني و پيروانش را صادر کرد. در روز دوشنبه 26 فوريه سال 277 ميلادي به فرمان بهرام اول و با نظارت موبد موبدان، ماني را دستگير کرده، به قتل رساندند. پس از آن پوست او را کنده و از کاه پر کردند و به دروازه جندي شاپور آويختند. اين دروازه تا دوره اسلامي به نام دروازه ماني يا باب ماني معروف بود.

   عقايد ماني پس از مرگش گسترش بيشتري يافت. حدود 25 سال پس از قتل عام مانويان در ايران، گروهي از بازماندگانشان به آسياي صغير و مصر رفته و از آنجا راهي شمال آفريقا و اروپا شدند و به تبليغ آيين خود پرداختند. آنان در اروپا نيز مورد اذيت و آزار قرار گرفتند. امپراتورانی مانند ديوکلسين و کنستانتین دستورات شديدي عليه آنان صادر کردند، اما با وجود اين براي نزديک به يک ربع قرن، اعتقادات مانويان با مسيحيت در اروپا برابري مي کرد. چنانکه سنت اگوستين که از قديسين معروف و مهم مسيحي است، براي مدت نه سال داراي مذهب مانوي بود. کليساي مسيحيت در همه جا، ماني و مانويت را تکفير کرده و دستور قتل و کشتار مانويان را صادر کرده بود. در مشرق وضع مانويان بهتر بود. آنان توانسته بودند در آسياي مرکزي و هند و ماوراءالنهر نفوذ کرده و در هر کجا اعتقادات خود را با مقتضيات بومي تطبيق بدهند. در ابتداي دوره اسلامي يعني از فتح اعراب تا اواسط حکومت اموي، مسلمانان توجه خاصي به مانويان نداشتند و حتي برخي از آنان در دستگاه خلفا داراي مقام و دستور بودند. از اواخر حکومت امويان بود که کم کم مسلمانان متوجه خطر عقايد آنان براي اسلام و خصوصا نومسلمانان شدند. امویان و عباسيان مانويان را تنها ملحد و پيرو پيغمبري دروغين نمي دانستند؛ بلکه آن ها را مخالف طبيعت و جامعه و دشمن حکومت مي شمردند و به همين دليل از حبس و شکنجه و قتل ايشان کوتاهي  نمی کردند.