نهج البلاغه
نهج البلاغه
زبانم در بیان عظمت اندیشه های امام نخست شیعیان(ع) کوتاه و قلمم برای نوشتن آنچه او گفت و نوشت، ناتوان. نمی دانم درباره ی او چه بگویم و چه بنویسم. از کجا شروع کنم و چگونه به اتمام برسانم. از او بخشش می طلبم که چنانچه شایسته ی اوست نتوانمش شناخت و نمی توانم آن گونه که باید و شایسته است، به بزرگی اش یاد کنم و به گفته هایش عمل نمایم.
هر که نهج البلاغ را نخواند و ادعای شیعه بودن و مسلمان بودن کند، به خدا قسم که نه شیعه است و نه مسلمان و حتی نه عالم و اندیشمند. چرا ما چیزی از این کتاب نمی دانیم و تنها اسم آن را به زبان می آوریم؟؟ چرا اندیشمندان دنیا او را نمی شناسند؟ چرا سخن از دیگران می گوییم اما از اندیشه ای که متعلق به خودمان است، سخنی نمی گوییم؟؟؟ به خدا قسم که علی(ع) نه عرب است و نه فقط امام شیعیان و نه انسانی متعلق به زمانه و زمینه ی خاص. او متعلق به همه ی انسان ها در همه ی زمان ها است. خداوند به کسی که نهج البلاغه را بخواند، به او لطف کرده است. بیاییم او را اندیشمند، سیاستمدار و انسانی بدانیم که متعلق به همه است. او را جهانی سازیم و به درستی معرفی اش نماییم. افسوس که در کشور شیعه ی ایران نه این کتاب توسط پیروانش خوانده می شود، نه آموزش داده می شود و نه بدان عمل می گردد؛ هزاران افسوس.
نهج البلاغه را که مجموعه ی سخنان و اندیشه های امام علی (ع) می باشد، در دوره های مختلف زمانی و سنّی خوانده ام. این بار برای چهارمین مرتبه است که آن را مرور کرده ام؛ با ترجمه های مختلف. اما هر چقدر بیشتر بر دانسته ها و تجربیاتم افزوده می گردد، نکات آموزنده ی بیشتری را از نهج البلاغه به دست می آورم و به بزرگی و بزرگواری این انسان بیشتر پی می برم. اکنون به خود می گویم که این نوشتار، همه الهامات الهی بوده اند که به زبان یک انسان برگزیده بیان گردیدند.
در نهج البلاغه مردی را می بینم که آرمان گرا نیست، بلکه کاملاً واقع گراست. مسائلی را مطرح می کند که نشانه ی تفکر بیش از اندازه و شبانه روزی اوست. مردی که تلخی های زندگی را بیشتر از شیرینی هایش تجربه کرده است. به عمق واقعیت ها و حقایق می رود و مطالبی را بیان می کند که در هیچ کتاب و اندیشه ای نمی شود یافت. به زبانی معمولی سخن می گوید اما به گونه ای بسیار فصیح و زیبا که دلنشین همه نه فقط افراد خاص است. همه می توانند آن را بخوانند و بفهمند و به جز در مواردی بسیار اندک، نیاز به کسی برای تفسیر آن نیست. آنقدر زیبا، گیرا و با عظمت است که خواندن و شنیدنش در هر انسان عامی و غیر عامی تاثیر می گذارد. این از معجزات علی است. او امام همگان است نه گروهی خاص. او برگزیده ی خداست که خداوند از زبان او سخن می گوید. او نماینده ی انسان ها به ویژه مظلومان و محرومان و خاصان است نه نماینده ی بدکاران و ستم پیشگان و کج فهمان، که علی چه ها از دست آن ها کشیده که بارها برای خود آرزوی مرگ زود هنگام از خدا می کند.
نهج البلاغه یک معجزه است که تنها با خواندن آن می توانش فهمید. هر جمله ی آن عمیق و آموزنده است. در همه ی زمینه های اجتماعی است: خداشناسی، انسان شناسی، دنیا شناسی، دین شناسی، آخرت شناسی، جامعه شناسی، سیاست شناسی و ... . هر چه که ذهن انسان را از آشفتگی ها و کجی ها رهایی می بخشد و به انسان آرامش و آسایشی می دهد که چگونه هم در این دنیا و هم در دنیای پس از مرگ رستگار شود.
به راستی علی کیست؟ چرا او را حتی شیعیانش نمی شناسند [ و تنها بر غصب خلافت از او و به جنگ ها و نحوه ی شهادتش آشنایند و بدان ها می گریند]، حال که این گونه به زندگانی او می گریند، اگر نهج البلاغه را بخوانند، مطمئناً از دست خود نیز خواهند گریست.
علی بن ابی طالب(ع) یک انسان بود اما نه یک انسان معمولی؛ خدا به زبان او با بندگانش سخن گفته است و نهج البلاغه سخن خداست [ اگر در اندیشه هایش تفکر کنید، به درستی و اهمیت این مطلب پی خواهید برد]؛ مردی تنها و بدون یار و همراه، رنجور از مردم زمانه اش، از کج فهمی های در دین، از گمراهی ها، ستمکاری ها، دنیاطلبی ها، عوام فریبی ها، فساد حاکمان، منفعت طلبی ها، خیانت ها، عهدشکنی ها، اختلافات، قوم گرایی ها، بازگشت به عصر جاهلیت و ... ؛ همه ی زندگی اش در راه خدمت به خدا و خلق خدا بود، هیچ گناه و خطایی نکرد؛ صبور، اهل تحمل و مدارا، در راه حق کوشا و سخت گیر، برای خودش چیزی نخواست بلکه زندگانی اش وقف دیگران و دین خدا شد. دلیل این که او را نمی شناسیم چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی دانم و در این باب متحیرم.
زندگی نامه:
به منظور شناخت بزرگی امام علی (ع) حتماً بایستی مروری بر زندگی او نمود و چرایی بزرگی نهج البلاغه را در زندگانی او یافت.
- بنا به نوشته ی مورخين ولادت امام على (ع) در روز جمعه 13 رجب در سال سىام عام الفيل اتفاق افتاد.
- پدر وی ابوطالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود، بنابراين على(ع) از هر دو طرف هاشمى نسب است.
- چون پیامبر اسلام(ص) در خانه ی عموى خود ابوطالب بزرگ شد، به پاس احترام و به منظور تشكر و قدردانى از فداكاري هاى عموى خود در صدد بود كه به نحوى و بنا به وظيفه ی حق شناسى كمك و مساعدتى به عموى خود نموده باشد. اتفاقاً در آن موقع كه على (ع) وارد ششمين سال زندگانى خود شده بود، قحطى عظيمى در مكه پديدار شد و چون ابوطالب مردی عيالمند بوده و اداره ی هزينه ی يك خانواده ی پر جمعيت در سال قحطى برایش مشکل بود، لذا پيغمبر (ص) على را كه در سن شش سالگى بود جهت تكفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدين بهانه او را تحت تربيت و قيمومت خود قرار داد و به همان ترتيب که پیامبر اسلام(ص) در پناه عموی خود ابوطالب و همسرش فاطمه زندگى كرد، پيغمبر و همسرش خديجه نيز براى على (ع) به منزله ی پدر و مادری مهربان بودند.
- على(ع) پيش از همه و به عنوان اولین نفر، در سن ده سالگی، دعوت پيغمبر اسلام (ص) را بپذيرفت.
- شرکت امام علی در تمامی جنگ های پیامبر برای گسترش اسلام
- مسعودى در مروج الذهب تاريخ ازدواج على با فاطمه (س) را سال دوم هجرت دانسته است. مشهورترين نظر در اين باره، اوّل ذى الحجه ی سال دوم هجرت است. بنابر قول مشهور فاطمه (س) در سال پنجم بعثت به دنيا آمد. شش ساله بود كه مادرش (خديجه ) از دنيا رفت. در سال دوم هجرت با على (ع) ازدواج كرد. بنابراين سن حضرت زهرا هنگام ازدواج با على (ع) حدود ده سال بوده است. برخي تاريخ تولد حضرت زهرا را چند سال جلوتر و تا سال پنجم پيش از بعثت نيز گفته اند. با اين حساب سن ازدواج حضرت فاطمه تا 15 سال افزايش پيدا مي کند. على (ع) همان گونه که گذشت، در سيزده رجب سال 30 عام الفيل متولد شد. ده ساله بود كه پيامبر در چهل سالگى به پيامبرى مبعوث شد. سيزده سال همراه پيامبر در مكه و شعب ابى طالب به سر برد. دو سال بعد از هجرت با فاطمه (س) ازدواج كرد. بنابراين وی 25 ساله بود. زندگي مشترک حضرت فاطمه(س) و امام علي(ع) از سال دوم هجري آغاز شد و تا سال11هجري ادامه داشت. بنابراين مدت زندگي مشترک اين دو بزرگوار حدوداً نه سال مي باشد.
- ایشان در زمان حجه الوداع و بحث غدیر سی و دو سال داشت و زمانی که پیامبر از دنیا رفت آن حضرت سی و سه ساله بود . امام علی(ع) در سال 35 هجری یعنی سن 58 سالگی به خلافت رسیده و در سال 40 قمری در 63 سالگی به شهادت رسید.
- امام علی در دوران کوتاه 5 ساله ی خلافتش، چون دید که دین اسلام به انحراف کشانده شده و به دست کسانی افتاد که تشنه ی قدرت و مال اندوزی بوده اند و نسبت به حقیقت و بینوایان بی تفاوت بوده و خودخواهی جای خدا و خلق را گرفته است، به گونه ای که خود وی بارها از بازگشت اعراب به عصر جاهلی یاد می کند، لذا همواره در این مدت کوتاه، به جای حکومت ورزی راحت طلبانه و آشتی با سهم خواهان و برتری طلبان، در صدد برقراری دین راستین، سنت پیامبر، عدالت، پرهیزگاری، کمک به تهی دستان و استقرار راستی به جای کجی ها و انحرافات برآمد. بدین طریق، ایشان بدون آن که خود بخواهند و همان گونه که بارها مدعیان قدرت را به صلح و آرامش و حرف شنوی از حاکم منتخب مستقیم مردم فراخواند، اما ناخواسته و به خاطر پافشاری مخالفان به خلع وی، دست به جنگ هایی زد که سبب آزار او شدند. انسانی که درطول زندگی اش، حتی یک روز رنگ آرامش دنیوی را به خود ندید و همواره در راه خدا نبرد می کرد.
اولین جنگ وی به نام "جمل"، با گروهی از پیمان شکنان، سهم خواهان و برتری جویان به رهبری طلحه و زبیر (از صحابه ی پیامبر) و عایشه (همسر پیامبر اسلام) اتفاق افتاد که در تاریخ، به دلیل نقض پیمانشان، از آنان به «ناکثین» تعبیر می شود. طلحه و زبیر پس از خروج از مرکز خلافت امام و شکستن بیعت خود، با همراهی و تشویق عایشه اولین جنگ را بر امام تحمیل کردند. جنگ جمل در منطقه ای نزدیک بصره در سال 36 ق اتفاق افتاد که در مدت یک روز با کشته شدن عده ی زیادی از مسلمین از دو طرف، با پیروزی امام(ع) به پایان رسید.
دومین جنگ امام "صفین" یا جهاد با قاسطان نام داشت. معاویه توسط دو خلیفه ی پیشین، به فرمانداری منطقه ی شام (سوریه) برگزیده شد و یک حکومت قدرتمند و خودمختار تشکیل داده بود. پس از قتل عثمان و گرفتن زمام خلافت توسط امام علی، معاویه انتظار داشت که امام حکم حکومت وی را در شام تأیید کند. از سوی دیگر، به دلیل اعمال فاسد و چپاول حقوق مردم احتمال می داد که امام وی را از حکومت شام برکنار کند و همچنین علاوه بر آن پس از قتل عثمان، هوس خلافت در سر داشت. از این رو، برای به دست گرفتن برگ های برنده ی سیاسی اجتماعی، معاویه امام علی را مسؤول اصلی قتل خلیفه سوم، عثمان، معرفی کرد و به قول خودش در صدد خونخواهی برآمد. با سرپیچی معاویه از حکم بیعت امام، جنگ در شوّال سال 36 ق، یعنی چهار ماه پس از پایان جنگ جمل، آغاز شد که در نهایت به قضییه ی حکمیت و استقرار صلح موقت میان دو طرف برخلاف خواسته ی امام علی منجر شد.
جنگ سوم امام علی، "نهروان" (جهاد با مارقان) نام داشت. در سال 38 ق و به فاصله یک سال از جنگ صفیّن، سومین و آخرین جنگ امام با گروه خوارج در منطقه «نهروان» آغاز شد. خوارج یا مارقان از مسلمانان قشری و سطحی نگر و به اصطلاح خشک مقدّس و متحجّر بودند که به اعمال ظاهری شریعت مانند نماز و روزه، اهتمام بیش تری می دادند. شاهد آن، فریب خوردن آنان از حیله ی معاویه در جنگ صفیّن در بالا بردن قرآن بر سر نیزه ها در لحظه ی شکست است که امام را تهدید کردند که باید با معاویه صلح کند، وگرنه جانش در خطر خواهد بود. بدین ترتیب، پذیرش حکمیّت از سوی امام بیشتر تحت اکراه و فشار خوارج انجام گرفت. اما خوارج پس از پذیرش حکمیّت و صلح با معاویه، به اشتباه و گناه خود پی بردند و بر این اعتقاد شدند که حکمیّت یک گناه و موجب کفر است و حکمی و حاکمی جز خدا نیست: «ان الحکمُ الا للّه.» آنان از گناهشان توبه کردند و از امام خواستند که وی نیز از گناه خویش (پذیرش حکمیّت) توبه کند و در صورت عدم توبه، گناه کار و کافر خواهد بود. پس از پذیرش حکمیّت، دو لشکر امام علیه السلام و معاویه عرصه جهاد را ترک کردند، اما گروهی از مخالفان حکمیت قریب دوازده هزار نفر از جبهه ی امام(ع) منشعب شده، در ناحیه ای به نام «حروراء» و «نخیله» مستقر شدند و با دادن شعارهای تند علیه امام و حتی تکفیر وی، مخالفت خود را اظهار می کردند که در نهایت این امر به جنگ دو طرف و شکست خوارج منجر شد. امام (ع) سرانجام در سال 40 قمری و در سن 63 سالگی توسط یکی از همین خوارج به هنگام نماز صبح و به صورت غافلگیرانه به شهادت رسید.
بدین سان در این بیان مختصری که از زندگی نامه ی امام علی (ع) صورت پذیرفت، می توان سیمای مردی را مشاهده نمود که از سن کودکی به جای بازی های کودکانه، همچون یک انسان کامل، در دامن پیامبر اسلام (ص) بزرگ شده و پرورش یافت. او از همان دوران، شاهد و مشارکت کننده در رسالت پیامبر اسلام بوده است. سال ها در راه استقرار حقیقت جنگید، سال ها پس از پیامبر به مطالعه و تفکر پرداخت و سرانجام در دوران خلافت کوتاه خود، به نبرد با بدی ها جهت استقرار راستی ها اقدام نموده و به شهادت رسید. لذا زندگی از همان ابتدا به وی تجربه هایی آموخت که همراه با مطالعه و تفکر عمیق و شبانه روزی، اساس دیدگاه فلسفی، سیاسی و اجتماعی وی را به وجود آوردند که همگی در نهج البلاغه به عنوان یک کتابی خاص و بی نظیر و به عنوان درس زندگی و راه کسب خوشبختی دنیوی و اخروی تبلور یافته اند. او انسانی معمولی نبود، بلکه زندگی اش سراسر زجر و گرفتاری در راه راستی ها بوده است. بارها جانش در معرض خطر افتاد و هیچ گاه رنگ خوشی ندید. همواره انگیزه، امید، حرکت و تلاش در او موج می زدند. امام در همه ی زمینه ها انسان کامل بوده است.
آشنایی با نهج البلاغه
نگاه من به نهج البلاغه نه نگاه یک شیعه ی متعصب است، و نه نگاه فقهی، کلامی، فلسفی و عرفانی که در هیچ کدام مهارت و تخصصی ندارم. در هیچ گروه و دسته ای که مدعی شناخت علی هستند، قرار نمی گیرم اما هر یک از روش های یاد شده را برای شناخت او، چراغی برای روشنایی اندیشه هایش می دانم که هر روشی تنها بخشی از آن را آشکار می سازد. نگاه من به او علمی، جامعه شناسانه، واقع گرایانه و همچنین با روش همدردی است. اگر خطایی است از نوشتار من است که جای تذکر و نقد دارد تا که هر چه بیشتر حقایق این انسان بزرگ، برگزیده و اندیشمند بیشتر بر انسان ها آشکار گردد.
1. نخستین مساله ای که با خواندن نهج البلاغه نظر انسان را به خود جلب می کند، سیمای مرد رنج دیده ای است که شاهد انحراف جامعه ی خود و حاکمان و والیان از راه راستی و پرهیزگاری است. جامعه ای که نسبت به این گمراهی ها سکوت کرده و حتی بسیاری با آن به خاطر دنیا طلبی همراه شده اند. موارد زیادی از سخنان و نوشته های امام علی(ع) در توصیف این کج روی ها و گله مندی از گمراهی هاست. او به گونه ای مردم را از راستی ها دور می بیند که حتی در برخی موارد آن ها را نفرین می کند و از خدا نیز برای خود مرگ زودهنگام می خواهد. هیچ انسانی با خواندن این متون، امکان ندارد تحت تاثیر قرار نگیرد اگرچه غیر شیعه و غیر مسلمان باشد. شکایت او از دنیاطلبی و ترک آخرت، بازگشت به عصر جاهلیت، تظاهر به دینداری، فتنه گری ها، خیانت ها، تزلزل مردم، ترس و سکوت مردم در مبارزه با ستمکاری ها و ... در جای جای کتاب موج می زند. علی فریاد می کشد و بارها می گرید، اما او را هیچ کس یاری کننده ای نیست. او تنهاست اما با این حال بنا بر وظیفه ی دینی و انسانی خود دست از مبارزه و روشنگری ها بر نمی دارد تا آن که به شهادت می رسد. در تمامی نهج البلاغه می توان شاهد این شکایت ها و گله مندی ها از مردم و حکمرانان بود.
2. جملات علی شعرگونه است و این نشانه ی طبع لطیف اوست. آن به گونه ای است که علاوه بر آن که نشانه ی دانش و ذوق اوست، هر خواننده ای از خواندن کتاب لذت می برد و به عبارت دیگر کتاب، او را با خود می کشاند و تحت تاثیر خود قرار می دهد. بی جهت نیست که نام آن را نهج البلاغه نهاده اند. بکارگیری استعاره های زیبا، مثال های فوق العاده اندیشمندانه، کلمات هماهنگ و موزون و دلنشین، تشبیهات زیبا و ... از دیگر ویژگی های کتاب اند که نشانه ی ذوق ذاتی و تلاش های فکری شبانه روزی است.
3. بخش های زیادی از کتاب در وصف خداوند، نحوه ی آفرینش و وصف شگفتی های آن، توصیف مخلوقات انسانی و غیر انسانی، وصف نعمت های الهی و الطاف خداوندی، وصف بهشت و جهنم و مانند آن هاست. او در جای جای گفتارها و نوشتارهای خود خدا را سپاس می گوید و از دیگران نیز می خواهد همواره شکرگذار خدا باشند. این توصیفات از آن روی به دل می نشیند که واقع گرانه و عالمانه اند. حتی یک خواننده ی کم سواد نیز احساس خوبی به وی دست می دهد و آن ها را درک می کند. دروغ و غلوّی در این باره وجود ندارد و علی بسیار ساده ولی در عین حال اندیشمندانه به توصیف آفرینش می پردازد.
4. وصف ویژگی های پیامبر اسلام(ص)، زیبایی های پیامبر در گفتار و کردار، تلاش های او و علل و نحوه ی رسالت او از دیگر مواردی است که در نهج البلاغه به فراوان دیده می شود.
5. نهج البلاغه رساله ای در باب اسلام شناسی نیز هست. می توان ویژگی های دین اسلام و برجستگی هایش را در کتاب مشاهده نمود.
6. توصیف قرآن و لزوم اطاعت مردم از آن. علی(ع) بسیار از این مساله گله مند است که مردم و حاکمان از قرآن فاصله گرفته اند. از این رو آن ها را بارها به بازگشت و اطاعت از قرآن فرا می خواند.
7. آنچه در نهج البلاغه نمود بارز و بسیاری دارد، پندهای امام در خصوص فریب کاری دنیا، لزوم دوری جستن و دل نبستن به آن و در نظر گرفتن آخرت است. او بارها و بارها پدیده ی مرگ را توصیف و یادآوری می کند. در کتاب این مورد اخیر به فراوان دیده می شود. منظور امام دنیاگریزی و درویشی گری نیست، بلکه دل نبستن به دنیا و جاذبه های فریبنده ی آن و در یاد داشتن پیوسته ی آخرت است.
8. اما قسمت های مهم و زیادی از کتاب در باب پندهایی است که علی در باب مسائل مذهبی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیان می کند. این قسمت ها نیز بسیار تاثیر گذارند. پرهیزکاری، مبارزه با نفس، حق طلبی، مبارزه با گمراهی ها و جهالت و صدها مورد دیگر. تنها کافی است که نامه ی امام را به مالک اشتر هنگام انتصاب او به والی گری مصر بخوانید. همه چیز در این نامه جمع شده است؛ یا نامه ی وی به فرزندش حسن(ع).
نهج البلاغه ویژگی های دیگری نیز دارد. آوردن حتی یک جمله از امام علی جفا در حق سایر اندیشه های اوست. چون هر کلمه و هر جمله ی او آنقدر مهم، زیبا، اندیشمندانه، واقع گرایانه و دلنشین است که نمی توان حتی از یکی از آن ها گذشت. چندین بار تصمیم گرفتم برخی جملات کتاب را انتخاب نموده، به نگارش درآورم اما نتوانستم. با خود گفتم کدام جمله را در چه زمینه ای انتخاب کنم؟ امکانش نیست. باید همه را خواند. چون همگی حتی کلمه به کلمه مهم، آموزنده و زیبا هستند. از هیچ یک نمی توان گذشت. به همه ی پژوهندگان علم و حقیقت و به تمام سیاستمدارن و حاکمان توصیه می کنم قبل از هر کاری نهج البلاغه را بخوانند و به آن عمل کنند. رستگاری انسان در خواندن و عمل به توصیه های علی (ع) است. تا نخوانید باور نمی کنید؛ تا نخوانید شاید گفته های مرا غلو بخوانید. اما چنین نیست. هر کس بخواند امکان ندارد تحت تاثیر قرار نگیرد، حتی اگر او علی را نشناسد.
در آینده همه ی نوشته های نهج البلاغه را به صورت دسته بندی شده و به صورت تفسیری خواهم نگاشت.