قرآن
ویژگی های قرآن
قرآن کریم، به تدریج، در مدت ۲۳ سال در شرایط گوناگون و طبق نیاز، نازل شد و احکام و مقررات و عقاید و شناخت اسلامی، از طریق «وحى» به پیامبر اسلام(ص) رسید و پیامبر هم آیات کتاب را به مردم ابلاغ کرد. هر یک از آیات قرآن که نازل مى شدند، پیامبر آن ها را بازگو مى کرد، تا هم خودش آن ها را حفظ کند و هم نویسندگان وحى، آن ها را ثبت کرده و بنویسند که بارزترین این چهره ها، على بن ابی طالب (ع) بود. نویسندگان وحى، آیات نازل شده را، بر اساس امکانات آن دوران، روى پوسته درختان، برگ درخت، پارچه و حریر پوست حیوانات، استخوان هاى پهن، سنگ و سفال و ... مى نوشتند. آنچه نازل مى شد در خانه ی پیامبر نگهدارى مى شد تا بعداً به صورت یک مجموعه در آید. حافظه ی قوى عرب ها، و نیز شوق فراوان مسلمین و همچنین مجذوب شدن افراد به زیبایى و فصاحت و بلاغت و گیرایى قرآن، باعث شده بود که آیات را زود حفظ کنند. اولین آیاتى که نازل شد، آیات اول سوره «علق» بود که در آغاز بعثت انجام گرفت. از آن پس براى مدتى طولانى، نزول آیات قطع شد ولى مجددا شروع گردید.
- واژه قرآن ۷۰ بار در کتاب قرآن به کار رفته است. گفتارهای مختلف در معنی و ریشه یابی واژه قرآن عبارتند از: قرآن اسم خاصه کتاب مسلمانان و لفظی جامد است؛ قرآن هم ریشه با قرینه و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یکدیگر است؛ قرآن مشتق از قرن است، زیرا آیات و سورههای آن مقرون به یکدیگرند؛ قرآن کلمهای است مهموز و از قرء به معنای جمع آوری، مشتق شده است; زیرا گردآورنده دستاوردهای کتب آسمانی گذشته است؛ قرآن کلمهای است مهموز و از قرا به معنای تلاوت و قرائت گرفته شده است؛ قرآن ریشه عربی ندارد و از واژه سریانی کرانا به معنی درس گرفته شده است؛ قرآن از خواندن مشتق گردیده است؛ و ... .
- قرآن ۱۱۴ سوره دارد و بیش از ۶ هزار آیه: ۶۲۳۶ (عدد کوفی)= ۶۲۲۶ (عدد شامی)= ۶۲۱۴ (عدد مدنی) =۶۲۰۴ (عدد بصری). بر پایه محاسبه رایانهای شمار همه آیات قرآن ۶۲۳۶ تا است. مجموع قرآن را هم به ۳۰ جزء تقسیم کرده اند و هر جزء هم از چهار قسمت - بنام حزب - تشکیل شده است. هر سوره هم از چند جمله و فراز که بنام «آیه» نامیده مى شود، تشکیل یافته است.
- بسته به روش شمارش و تعریف واژه و نیز نحوه رسمالخط، اعداد گوناگونی برای شمار واژههای و حروف قرآن گفته شده است. مشهورترین آنها ۷۷۷۰۱ واژه و ۳۲۳۶۷۱ حرف است که حدود ۱۰ هزار واژه آن غیر تکراری است و ۱۲۶۰ واژه از آن ها به عنوان ریشه ۸۰ درصد ۱۰ هزار واژه شناخته میشود.
- سوره ها با «بسم الله » شروع شده اند. سوره ۹ قرآن سوره توبه «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد ولی سوره ۲۷ قرآن یعنی سوره نمل ۲ «بسم الله الرحمن الرحیم» دارد.
- طولانیترین سوره قرآن سوره بقره است که دربرگیرنده ۲۸۶ آیه است. کوتاهترین سوره قرآن هم کوثر با ۳ آیه است.
- آیات، چون به تدریج نازل مى شدند، به دنبال هم نوشته مى شدند و تا وقتى که «بسم الله » نمى آمد، نویسندگان وحى، آیات را در دنباله آیات قبل به عنوان ادامه ی همان سوره مى نوشتند.
- غالباً ترتیب آیه هاى یک سوره، بر حسب نزول بود. مگر در برخى از موارد، که شخص پیامبر(ص)، از طریق دریافت وحى، دستور مى داد که این آیات، در فلان سوره، یا قبل و بعد از فلان آیه، نوشته شود که این ترتیب غیر عادى بود. وگرنه آیاتى که پشت سر هم - با فاصله زمانى یا بى فاصله - نازل مى شدند کتاب وحى، آن ها را به دنبال هم ثبت مى کردند تا شروع آیات دیگر، با بسم الله الرحمن الرحیم، که مى فهمیدند سوره جدیدى است. قرآنى را که على(ع) بعداً تنظیم کرد، بر اساس تاریخ نزول بود.
- بسیارى از علماء معتقدند که چون تا آخرین روزهاى حیات پیامبر، آیات به مناسبت هایى نازل مى شد، بنابراین، در حال وفات پیامبر، گرچه کل آیات قرآن، موجود و نوشته شده بود، ولى به صورت یک مجموعه مدون و به صورت یک صحیفه و میان دو جلد، گردآورى نشده بود و این کار بعد از آن حضرت انجام گرفت. خود پیامبر(ص) چنین مسئولیتى را به على(ع) واگذار کرده بود.
- در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان میخواند. برخی آن را نگهداری میکردند و برخی بر تکههای چرم، استخوانهای شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگهای هموار و صیقلی و گاه کاغذ مینوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی میشد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. جمع قرآن در زمان فرستاده خدا را اصطلاحاً تألیف گویند.
- در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخهای برمیگرفتند به بیش از پنجاه نفر میرسیدهاست.
- در زمان ابوبکر جنگهایی میان مسلمانان و از دین برگشتگان و متنبّیان رخ داد، که در آن شماری از نگهداران قرآن کشته شدند. به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر «زید بن ثابت» که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مأمور جمعآوری قرآن شد. قرآن به دست زید در ۱۴ ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال ۱۳ هجری به گونه مجموعهای از صحیفهها جمعآوری شد.
- در زمان عثمان با توجه به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصر نیاز بود با شتاب متن واحدی از قرآن در تمام سرزمینهای مسلمان منتشر شود. همچنین به چرایی فوت یا کشته شدن شماری از نگهداران و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، عثمان با جمعآوری نسخههای گوناگون دست به یکسانسازی قرآن زد. وی انجمنی در برگیرنده «زید بن ثابت»، «سعید بن عاص»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالرحمن بن حارث» تشکیل داد. این گروه با همکاری دوازده تن از قریش و انصار کار تهیه نسخه پایانی را انجام دادند. آنها تمام نوشتههای قرآن موجود را گرد آوردند و با تکیه بر شهادت شاهدان و نگهداران نسخه پایانی یا «مصحف امام» را تهیه کردند که سرشناس به مصحف عثمانی است و به خط کوفی ابتدایی بود. این کار در فاصله سالهای ۲۴ تا ۳۰ ه. ق. انجام شد و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه تهیه شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگهداری شد و دیگر نسخهها به همراه یک حافظ قرآن که نقش راهنمای درست خوانی را داشت، به بصره، کوفه، شام و بحرین فرستاده شد. عثمان برای دستیابی به «توحید نص» یا یگانگی متن قرآن دستور داد، تمام نوشتههای موجود قرآن را با آب و سرکه جوشانده و محو کنند، تا ریشه کشمکش و اختلاف از میان برود
- نسخه عثمان به خط عربی نخستین نوشته شده بود، که بدون علامتگذاری و اِعراب است. تا زمانی که اسلام محدود به سرزمین های عرب زبان بود، مشکلی در خواندن قرآن نبود. ولی با گسترش سرزمینهای اسلامی مردمان غیر عرب زبان نمیتوانستند قرآن را درست بخوانند. برای حل دشواریهای برآمده از آن و رویارویی با اشتباه خواندن قرآن به دستور علی (ص)، «ابوالاسود دوئلی» اقدام به اعرابگذاری قرآن نمود. روش او برای این کار بر پایه شیوه رسمالخط سریانی بود. همچنین خط عربی کم کم طی چند سده از «کوفی اولیه» به «نسخ» که امروزه قرآن را بدان مینویسند، دگرگونی یافت.
- آیات و سوره هاى قرآنی به دو دسته تقسیم می گردند: مکى و مدنى. سوره ها و آیه هاى مکى، به آن هایى گفته مى شود که قبل از هجرت نازل شده باشند و سوره هاى مدنى به سوره هایى که بعد از هجرت نازل شده، اگرچه در مکه باشد. بعضى از علماء هم، ملاک مکى یا مدنى بودن آیات و سوره ها را، نزول آن ها در مکه یا مدینه (و اطراف هر یک) دانسته اند، نه قبل از هجرت و بعد از هجرت. آیات و سوره هاى «مکى» معمولا این ویژگى ها را دارند: دعوت به اصول عقائد، خدا، قیامت، بهشت، و جهنم و... ؛ دعوت به اخلاق متعالى در مقابل فساد اخلاق دوره جاهلی؛ کوتاه بودن آیات و سوره ها؛ کثرت سوگند و سوره هایى که با سوگند شروع مى شود؛ بحث و مجادله با مشرکین و ابطال نظریه آنان؛ کثرت (یا ایها الناس...) و ندرت و کم بودن (یا ایها الذین آمنوا...) در اول آیات؛ قصص انبیاء و امت ها و گروه هاى اجتماعى موافق و مخالف. در مقابل، آیات مدنى، معمولاً این خصوصیات را دارند: طولانى بودن آیات و سوره ها؛ جدال با اهل کتاب (یهود و نصارى) و دعوت آنان به توحید اسلام؛ دعوت به جهاد و مسائل مربوطه؛ بیان احکام و مقررات و قوانین اجتماعى مثل: نماز، روزه، زکات، خمس، حدود، قصاص، اهل ذمه، جزیه، احکام ارث و... قوانین دیگر.
- قرآن در چند آیه، خود را خاتم کتب آسمانی معرفی کرده و نزول کتاب آسمانی را پس از خود رد میکند: وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (سوره انعام-۱۱۵). یعنی: « و سخن پروردگارت [: قرآن] در حال راستی و عدالت، تمام شده است و هیچ تغییر دهندهای برای کلمات او نیست، و او بسی شنوای بسیار دانا است.» قرآن در جایی دیگر می گوید: اتْلُ ما أُوحِی إِلَیکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً. یعنی: « آنچه را که از کتاب پروردگارت، سویت وحی شده (برایشان) بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ تبدیل کنندهای نیست. جز او [: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت. (سوره کهف، آیه ۲۷ ) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ یعنی: « کسانی که به این یادواره [: قرآن] -چون بدیشان رسید- کفر ورزیدند (به کیفر خود میرسند) و براستی این کتابی است عزیز. از پیش رویش و از پشت (سرش) باطل سویش نیاید؛ فرو فرستادهای پیاپی از حکیمی بسی ستودهاست.» در سوره نحل، قرآن با تبیان کل شیء بودن توصیف شده: نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِین. یعنی: « این کتابی را به تدریج بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است.»و با عبارت دیگر: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیء. یعنی: ما هیچ چیزی را در کتاب (تکوین و تشریع) فروگذار نکردیم؛ و نیز: وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِین. یعنی: و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر ثبت است. علی بن ابی طالب نیز با اشاره به خاتمیت قرآن میفرماید: کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ وَ بَیتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ. یعنی: کتاب خدا در برابر شما است، این کتاب گویندهای است که هیچگاه از تکلم باز نمیایستد (تا انقراض جهان رهبر آدمیان است) و خانهای است که پایههایش ویران ناشدنی است و عزت و عظمتی است (برای انسانیت) و غلبه و سیطرهای است بر عموم کتب که هیچگاه یارانش مغلوب و منکوب نمیگردند. و نیز: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی. یعنی: این بدانید که پس از تابش انوار هدایت قرآن هرگز هیچکس به کتاب و قانوان دیگری نیاز ندارد و به جز قرآن قانون دیگری نیست که نیازمندیهای دینی و روحانی را رفع کند. و نیز: بِکِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ... لَا یعْوَجُّ فَیقَامَ وَ لَا یزِیغُ فَیسْتَعْتَب. یعنی: بر شما باد که فقط به کتاب الله (قرآن) تمسّک جوئید که پیوندی است متین و ناگسستنی میان خدا و بندگان. نوری است که حقایق را آشکار میکند، کجی در آن نیست تا نیازی به تصحیح داشته باشد. انحرافی در آن راه ندارد تا مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد.
حروف مقطعه در قرآن
29 سوره ی قرآن با اين حروف آغاز مىشوند. چون آن ها قطعه قطعه و هر كدام جداگانه هستند، حروف مقطعه ناميده مىشوند. 26 سوره از این 29 سوره مكي و 3 سوره ی آن مدني است. در ابتدای 29 سوره از سوره های قرآن، یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که مجموعاً 78 حرف است که با حذف مکررات 14 حرف می شوند؛ یعنی نصف حروف هجاء که 28 حرف است. این حروف را «حروف مقطعه»، یا «حروف نورانی» گویند. سوره هايي كه با حروف رمز آغاز شده اند:
1. الم، ذالك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين (بقره)
2. الم، الله لا اله الله هو الحي قيوم نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا (آل عمران)
3. المص، كتاب انزل اليك فلا يكن في صدرك... (اعراف)
4. الر، تلك الكتاب الحكيم (يونس)
5. الر، كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير (هود)
6. الر، تلك آيات الكتاب المبين (يوسف)
7. الر، تلك آيات الكتاب و الذي انزل اليك... (رعد)
8. الر، كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات... (ابراهيم)
9. الر، تلك آيات الكتاب و قرآن مبين (حجر)
10. كهيعص، ذكر رحمت ربك عبده زكريا (مريم)
11. طه، ما انزلنا عليك القران لتشقي (طه)
12. طسم، تلك آيات الكتاب المبين (شعراء)
13. طس، تلك آيات القران و كتاب مبين (النمل)
14. طسم، تلك آيات الكتاب المبين(القصص)
15. الم، احسب الناسان يتركواان يقولوا... (العنكبوت)
16. الم، غلبت الروم (الروم)
17. الم، تلك آيات الكتاب الحكيم (لقمان)
18. الم، تنزيلالكتابلاريب فيه من ربالعالمين (سجده)
19. يس، والقران حكيم (يس )
20. ص، والقران ذي الذكر (ص)
21. حم، تنزيل الكتاب منالله العزيز العليم...(غافر)
22. حم، تنزيلمن الرحمنالرحيم (فصلت)
23. حم، عسق كذالكيوحياليكوالي... (شوري)
24. حم، والكتاب المبين (الزخرف)
25. حم، والكتاب المبين(الدخان)
26. حم، تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم (الجاثيه)
27. حم، تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم (الاحقاف)
28. ق، والقران المجيد (ق)
29. ن، والقلم و مايسطرون (قلم)
تفسیرها:
حروف مقطعه همیشه جزء کلمات اسرارآمیز محسوب شده و اندیشمندان اسلامی و مفسران، برای آن نظرات گوناگونی ارائه دادهاند. اما هیچ کدام نتوانسته اند منظور خاص و اصل موضوع را بدانند و برای عموم بازگو کنند، به همین دلیل تا کنون هیچ کس از معنای واقعی این حروف آگاهی کاملی ندارد و به طور کلی تفسیرها در این مورد تفسیر به رای می باشند. در عین حال در زیر به برخی تفسیرها که با سایر تفسیرها مشابهت دارند، نقل می شوند اما نمی توان هیچ کدام را قاطعانه پذیرفت؛ چون تفسیرها در این زمینه بسیارند.
شیخ طبرسي در مورد رمزهاي اين حروف مقطعه به 11 مورد اشاره كرده است:
- اين حروف از متشابهات قرآن است كه خداي سبحان علم به آن را به خود اختصاص داده و خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است.
- هر يك از اين حروف نام سوره اي است كه در آغاز آن آمده است.
- اين حروف آسمائي هستند براي مجموع قرآن.
- مراد از اين حروف اين است كه اسماء خداي تعالي دلالت كنند. مثلا معناي (الف،لام،ميم) اين است كه "انا الله اعلم"، "من اللهم ميدانم" و معناي (الف،لام،ميم،راء) اين است كه "انا الله اعلم و اري"، من اللهم مي دانم و مي بينم" و معناي (الف،لام،ميم،صاد) اين است كه "انا الله اعلم و افصل"،"من كه اللهم مي دانم و جدا كنندهِ حق از باطلم"، و در حروف (كاف،ها،يا،عين،صاد) كاف از "كافي" و هاء از "هادي" و ياء از "حكيم" و عين از "عليم" و صاد از "صادق" گرفته شده است. (اين مطلب از ابن عباس نيز روايت شده). حروفي كه از اسماء خدا گرفته شده طرز قرار گرفته شدنش مختلف است، بعضي از حروف از اول نام خدا گرفته شده، مانند كاف كه از "كافي"، و بعضي از وسط گرفته شده، مانند ياء از "حكيم" است، بعضي از آخر گرفته شده، مانند ميم كه از "علم" گرفته شده
- اين حروف اسمائي از خداست اما مقطعه و بريده، كه اگر از مردم كسي بتواند آن ها را آن طور كه بايد تركيب كند، به اسم اعظم خدا دست يافته، همان طور كه مي بينيد از نام سه سوره "الم" و "حم" و سوره "ن" ، اگر تركيب شود "الرحمان" درست مي شود. همچنين ساير حروف، چيزي كه هست ما انسان ها قادر به تركيب آن نيستيم.( اين معنا نيز از سعيدبن جبير نيز روايت شده )
- اين حروف سوگندهايي است كه خداي تعالي خورده، و كانّه خداوند به اين حروف سوگند مي خورد بر اين كه قرآن كلام اوست، و اصولا حروف "الف باء" داراي شرافتي هستند، چون با همين حروف است كه كتب آسماني و اسماء حسناي خدا و صفات عاليه او و ريشه لغت هاي امت هاي مختلف درست مي شود.
- اين حروف اشاراتي است به نعمت هاي خدا و بلاهاي او و مدت زندگي اقوام و عمر و اجلشان.
- مراد از اين حروف، اين است كه اشاره كند به اينكه امت اسلام تا آخر دهر باقي مي ماند، و منقرض نمي شود. حساب عمل هم كه نوعي محاسبه است بر اين معنا دلالت دارد.
- مراد از اين حروف همان حروف الفباء است. چيزي كه هست با ذكر نام بعضي از آن ها، از ذكر بقيه بي نياز بود، در حقيقت خواسته بفرمايد: اين قرآن از الفباء تركيب شده است.
- اين حروف به منظور ساكت كردن كفار در ابتداي سوره ها قرار گرفته، چون مشركين به يكديگر سفارش مي كردند "مبادا به قرآن گوش دهيد، و هر جا كسي قرآن مي خواند، سر و صدا بلند كنيد تا صوت قرآن در بين صوت هاي نامربوط گم شود"، قرآن اين جريان را در آيه (...لا تسمعوا لهذا القران و الغوا فيهلعلكم تغلبون) (فصلت،6) حكايت فرموده، و گاهي مي شد كه در هنگام شنيدن صوت قرآن سوت مي زدند، و بسا مي شد كف مي زدند، و يا صداهاي دسته جمعي درمي آوردند، تا اين كه بر رسول خدا(ص) اين حروف نازل شد، تا آن رجاله ها را ساكت كند، چون وقتي اين حروف را مي شنيدند، به نظرشان عجيب و غريب مي آمد، و به آن گوش فرا داده و درباره اش فكر مي كردند، و همين اشتغالشان به آن حروف از جار و جنجال بازشان مي داشت، و در نتيجه صداي قرآن به گوششان مي رسيد.
- اين حروف از قبيل شمردن حروف الفباء است، مي خواهد بفهماند، اين قرآني كه تمامي شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز كرده، از جنس همين حروفي است كه روزمره با آن محاوره و گفتگو مي كنيد، و اگر در چند جا و چند سوره اين حروف تكرار شده، براي اين بوده كه همه جا محكمي برهان را به رخ كفار بكشد.
علامه طباطبايي نیز در كتاب تفسير المیزان خود مي نويسد: وجوهي كه مرحوم طبرسي نقل كرده هيچ كدام قانع كننده نيستند. وی در رد اظهارات طبرسی دلايلي را طرح مي كند: در مورد نقل اول ميگويد: محكم و متشابه بودن از صفات آياتي است كه الفاظش بر معنايش دلالت دارد، و زماني كه معاني الفاظ با عقايد مسلمه سازش ندارد، مي گوييم اين آيه متشابه است. و تاويل از قبيل معنا كردن لفظ نيست بلكه تاويل ها عبارتند از، حقايق واقعي كه مضامين بيانات قرآني از آن حقايق سرچشمه گرفته، چه محكماتش و چه متشابهاتش و بنابراين نه حروف مقطعه قرآن از متشابهات مي باشد، و نه معاني آن از باب تاويل. و اما ده قول ديگر كه اصلا نمي توان تفسيرش ناميد، بلكه تصويرهايي است كه از حد احتمال تجاوز ننموده و هيچ دليلي كه بر يكي از آن ها دلالت كند در دست نيست.
وي در ادامه از قول ابن عباس مي نویسد: در تفسير (الف- لا- ميم) گفته شده كه "الف" اشاره به "الله" و "لام" به "جبرئيل" و "ميم" به "محمد(ص)" دارد. نيز از بعضي ديگر نقل شده كه گفته اند: حروف مقطعه در قرآن داراي منظوري است، مانند حرف نون در سوره "ن" اشاره به اين كه در اين سوره بيشتر راجع به نصرت موعود بر رسول خدا صحبت شده و حرف قاف در سوره " ق" اشاره است به اين كه در اين سوره بيشتر درباره قرآن، و يا قهر الهي سخن رفته و برخي نيز گفته اند براي هشدار دادن است.
علامه طباطبایی خود در اين زمينه می نویسد: نكته اي كه در اينجا نبايد از آن غافل بود، اين است كه اين حروف در چند سوره افتتاح شده، يعني در بيست و نه سوره، حروف مقطعه آمده كه بعضي با يك حرف افتتاح شده است. و اين حروف هم با يكديگر تفاوتي دارند، و آن اين است كه بعضي از آن ها تنها در يك جا آمده مانند"ن" و بعضي ديگر در آغاز چند سوره آمده مانند "الم" و "المر" و "طس" ، با در نظر گرفتن اين دو نكته اگر كمي در اين سوره هايي كه سرآغازش يكي است، مانند سوره هاي (الف، لام ، ميم)، وسوره هاي "طه" دقت كني، خواهي ديد، كه سورهایي كه حروف مقطعه اول آن يكي است، از نظر مضمون نيز بهم شباهت دارند، و سياقشان يك سياق است. به طوري كه شباهت بين آن ها در ساير سوره ها ديده نمي شود.
موكد اين معنا شباهتي است كه در آيات اول بيشتر اين سوره ها مشاهده مي شود، مثلا در سوره هاي (حا- ميم)، آيه اول آن عبارت است از( تلك آيات الكتاب) است يا عبارتي كه اين معنا را مي رساند. با در نظر گرفتن اين شباهت ها ممكن است آدمي حدس بزند كه بين اين حروف و مضامين سوره هايي كه با اين حروف آغاز شده ارتباط خاصي باشد، مويد اين حدس آن است كه مي بينيم سوره اعراف كه با (الف- لا- ميم -صاد) آغاز شده، مطالبي را كه در سوره هاي (الف- لا- ميم) و سورهِ (ص) هست، در خود جمع كرده، و نيز مي بينيم سوره رعد كه با حروف (الف، لام، ميم،راء) افتتاح شده، مطالب هر دو قسم سوره هاي (الف لام ميم) و (الف لام ميم راء) را دارد. از اين جا استفاده مي شود كه، اين حروف رموزي هستند بين خداي تعالي و پيامبرش صلوات الله عليه. و اي بسا اگر اهل تحقيق در مشتركات اين حروف دقت كنند، و مضامين سوره هایي كه بعضي از اين حروف در ابتدايش آمده با يكديگر مقايسه كنند، رموز بيشتري برايشان كشف شود. و همچنين معناي آن روايتي هم كه اهل سنت از علي (ع) نقل كرده اند، همين باشد، و آن روايت به طوري كه در مجمع البيان آمده اين است كه آن جناب فرمود: براي هر كتابي نقاط برجسته و چكيده اي است، و چكيده ی قرآن حروف الفباء است. ( تفسيرالميزان ،علامه طباطبايي، جلد 18، ص 8 و 9)
آیت الله طالقاني نیز در تفسیر قرآن، در زمينه حروف رمز در قرآن، مي گويد: درباره حروفي كه در اوايل بعضي از سوره ها آمده راي ها و نظرهايي است كه براي تاييد بعضي رواياتي آورده شده. از مجموع اين نظرها و روايات چنين برمي آيد كه ذكر اين حروف براي بيان مقصودي است، و آن مقصود را اجمالاً به واسطه يا بدون واسطه مي توان فهميد، يا براي همين است كه راه تفكر باز شود و عقل هاي ايماني بكار افتد و بدين وسيله در اين كتاب معجزه آسماني بيشتر تدبر گردد. وي در ادامه، پس از جمع آوري نظرات و دلايل معتبر ديگر مفسران مي نویسد: اكنون احتمالاتي كه به نظر مي رسد و نظرهاي معروف علما تفسير و روايت توجيه و بياني كه درباره هر نظري مي توان گفت اين است كه، نام هاي سوره هايي باشد كه با اين حروف آغاز شده. اين نظر را مي توان چنين توجيه نمود كه اين حروف مخصوص، اشاره به آيات مخصوصي باشد كه در آن سوره است و حروف اول آن آيات مانند حروف اول سوره مي باشد، چون توجه به آن آيات و تامل در آن مورد نظر بوده حروف اول سوره شبيه به آن يا بعض آن آورده شده است.
چنانچه بيت ممتاز يك قصيده را بيت القصيده گويند و در آغاز قصيده مي آوردند يا از مجموع مقاله بحثي جمله اي از آن را انتخاب مي نمايند و عنوان قرار مي دهند مثلا در سوره بقره آياتي است كه با "الم" شروع شده: "المتر الي الذين خرجوا و يا "الم ترالي ملاء من بنياسرائيل"، يا "المتر الي الذي حاج ابراهيم" ، اين آيات در اواخر سوره پي در پي و نزديك به هم آمده، مانند اين مطلب را در سوره هاي ديگري كه با حروف جدا جدا شروع شده مي توان يافت.
همچنين هر يك از اين حروف، اشاره به اسم و صفتي از خداوند است يا بعضي روشن بينان گويند، عالم ظهور و صفات و اسماء خداوند است، و هر پديدهاي مظهر يك اسم يا چند اسم مي باشد. چنانكه نور بسيط به حسب استعداد اجسام به صورت و رنگي در مي آيد، يا اعمال و آثار آدمي هر يك ظهور صفت و خلقي از اوست . كساني گويند كه حروف افتتاحيه سوره ها اشارات و رموزيست به حوادث آينده مانند: زمان تاسيس و انقراض و مدت حكومت ها و بقاء و فناء ملل، بعضي منشاء اين پيشگویي ها را تركيبات عددي از اين حروف دانسته اند، و بعضي گويند دلالت بر اسماء و صفاتي دارد كه مفاتيح غيب و منشاء آثارند، حوادثي كه مربوط به هر موضوعي است.
از نظر طالقانی، علماء متخصص در آن به اندازه پي بردن به علل و ظروف مي توانند پيش بيني نمايند، طبيب آيندهِ بيمار و دوران مرض را از جهت شدت و ضعف و به حسب مزاج ها تشخيص می دهد. علماء اجتماع و زمين و هواشناسان از تحولات اجتماعي و جوي زمين و مقارنات كواكب و حوادث مربوطه به اين تحولات خبر مي دهند. كساني كه اخلاق و نفسيات ملل را مي شناسند و به خاصيت و آثار انواع حكومت ها پي برده اند، عزت و ذلت و بقاء و فناء ملل و دوام و سقوط حكومت ها را در آيندهِ دور يا نزديك مي نگرند، مقدار ضرب هايی كه سنگي بر آب وارد مي سازد، يا بمبي كه در هوا منفجر مي شود، شدت و دوام و مقدار تشعشع و امواج را معين مي نمايد. هر اندازه فكر بر اسباب، ارتقاء يابد و روح در افق بلندتري احاطه نمايد، حوادث و مسببات را بيشتر و در دامنهِ پهناورتري مي نگرد. هر اندازه قدرت تاثير و چگونگي آن در نفوس و اخلاق افراد و دستجات و ملل مختلف بيشتر ادراك شود، پيش بيني نسبت به آينده دقيق تر و وسيع تر مي گردد. پس مي توان گفت حروف اوائل سوره كه جزء قرآن است، رموزي از حوادث يا علل آن يا صفات مخصوص پروردگار باشد، كه با توجه و درك آن مي توان هر چه بيشتر حوادثي كه مرتبط به تاثر قرآن است، پيش بيني نمود. چنان كه آياتي از قرآن و احاديثي كه از رسول اكرم(ص) و اميرالمومنين(ع) و ديگر ائمه عليهم السلام موجود است، اخبار صريح از بعضي حوادث آينده است. اين بيان تنها براي توجيه نظرها و رواياتي است كه حروف اوائل سوره ها را درباره حوداث آينده دانسته، اما غيبي كه منشاش وحي يا الهام است بحث ديگر است. ( پرتوي ازقرآن، جلد اول، صص46-48 )
در آینده تفسیرهایی از قرآن در زمینه های مختلف ارائه خواهد شد. هم اکنون در حال مطالعه و تطبیق ترجمه ها هستم.