چگونه می توان وجود خدا را ثابت کرد؟
پندار: چگونه می توان وجود خدا را ثابت نمود؟
تاکنون برای اثبات و نفی آفریدگار دلایل نقلی و عقلی متعدد و مختلفی ارائه شده است. این مساله بیشتر در دوران مدرن و بر اساس علم اثباتی ( مشاهده پذیری ) و همچنین در دوران پست مدرن به یکی از محورهای اساسی در تفکر متفکرین تبدیل می گردد. اما اینجانب با پیش فرض باور به وجود آفریدگار یکتا، دلایل عقلی - استدلالی و نه نقلی در این باره را مطرح می سازم:
۱. ذهنیت این که از کجا آمده ام و پس از مرگ چه خواهم شد، از ابتدای هوشیاری که معمولاً در ۵ سالگی در انسان به وجود می آید، همواره یکی از سوالات اصلی بشر بوده است و به شیوه های گوناگون به دنبال پاسخ بدان برآمده است.
۲. در هیچ جامعه ایی از ابتدایی گرفته تا پیشرفته، نمی توان نشانه ها و علائمی از اعتقاد به یک نیروی تعیین کننده ی بیرون از این جهان هستی را نیافت، بلکه این مساله همواره به گونه ا ی ذاتی و طبیعی عمل نموده است.
۳. جلوه های حضور خداوند را می توان در همه جا مشاهده نمود.( هر کس بر اساس میزان آگاهی خود) یکی از بزرگ ترین آن ها آفرینش آسمان، خورشید و ماه و ستارگان و سیاره ها،انسان ها، حیوانات، پرندگان، خزندگان، دریاها و اقیانوس ها، باد، باران و ... است. آفرینش دقیق آن ها که برای هر کدام عملکرد ویژه ای تعریف گردیده و هر یک مطابق با ساختارها و چارچوب های از قبل طراحی شده عمل می نمایند و از آن خارج نمی گردند ( مانند این که هیچ انسانی نمی تواند پرواز کند و یا این که وظیفه ی خورشید تنها درخشندگی حیات بخش است و ... ) نشانه ی آن است که کسی این چنین برنامه ریزی دقیق را انجام داده و از آن مراقبت می کند. در غیر این صورت حتی یک مورد هم تاکنون به ثبت نرسیده است که موجودی یا پدیداری بر خلاف ذات و طبیعت خود عمل کند و یا از آن حتی ثانیه ای خارج گردد.
۴. دنیا پر از زیبایی هایی است که خداوند برای همه ی موجوداتش خلق کرده ولی ما انسان ها به خاطر جهالت، خودخواهی، طمع ورزی، قدرت طلبی، غرض ورزی و ... ، دنیا را از زشتی ها پر ساخته ایم. خداوند به ما احساس و عاطفه و عقل داده است، اما ما انسان ها به جای آن که آن ها را در راستای خوشبختی و شادی ها بکار گیریم، برعکس عمل نموده ایم که این مشکل از انسان هاست نه از آفریدگار. انسان ها باید خود را دگرگون سازند تا از زیبایی های این دنیا همگی بهره گیرند و خوشحال باشند.
۵. یکی از بزرگ ترین جلوه های خیره کننده در آفرینش آن است که همه ی موجودات بر اساس یک جفت نرینگی و مادگی به وجود آمده اند و بدین وسیله هستی ادامه یافته است. حال سوال این جاست که چرا غیر از نر و ماده در انسان ها، حیوانات، گیاهان و ...، جنس سوم، چهارم، پنجم و الی آخر وجود ندارد. چرا فقط از ابتدای خلقت تنها همین دو جنس بوده اند. پس معلوم می گردد باید یک موجود توانمندی باشد که مانع از بهم خوردن این نظم تعجب برانگیز شود.
۶. چرا تمامی سیاره ها، ستارگان، انسان ها و ... فرو نمی ریزند و حتی برای ثانیه ای هم شده از مدار خود خارج نمی شوند. اگر تنها به گفته بسیاری از دانشمندان جدید این نیروی جاذبه مانع از برخورد می گردد، حتماً زمانی استثنایی برای چنین برخوردی شکل می گرفت و هستی برای ثانیه ای هم که شده از نظم و جاذبه خرج می گشت. اما بایستی گفت حتماً یک نیروی قدرتمندی وجود دارد که مانع از بر هم خوردن نظم حتی برای لحظه ای کوتاه می شود.
۷. چرا همه چیز در آفریش دارای قانون است و همگی از قانون خاص خود پیروی می کنند؟
۸. تکنولوژی بدن: آیا تاکنون به بدن خود به دقت نگاه کرده ایم؟ مغز، چشم، گوش، زبان، بینی، دهان، معده، روده، دست ها، پاها و ... همگی در همه ی انسان ها و دیگر موجودات ( مطابق با طبیعت خویش) همسان بوده و کارویژه ی خاص خود را دارند. آیا تاکنون انسانی را دیده اید که گوش او ببیند و چشم او بشنود و یا یک عضوی وظیفه ی عضو دیگر را انجام دهد؟ آیا این نشانه ی آن نیست که موجودی قدرتمند مانع از به هم ریختگی این نظم شگفت انگیز می گردد؟
۹. چه لذتی ( برای اکثریت انسان ها و همه ی دیگر موجودات زنده) بیشتر از لذت جنسی وجود دارد؟ عاملی که مانند یک نیروی جاذبه ی قدرتمند عمل کرده و عامل بقای هستی است. چه کسی به این زیبایی می توانست چنین زیبا طراحی کند؟ در این مساله بیشتر تفکر کنیم.
۱۰. چگونه از یک ماده ی کوچک و متعفن به نام اسپرم، موجودی خلق می شود که ساختارش چنین شگفت انگیز است؟
۱۱. چرا و چگونه برخی موجودات جان دارند و برخی دیگر مانند اشیا بدون جان می باشند؟ آیا در این باره تصمیم گیرنده ای وجود ندارد و یا همه چیز به خودی خود صورت پذیرفته است؟
۱۲. اگر خدایی نباشد و بهشت و جهنمی نبود، چگونه هر کسی به حق و یا سزای خود می رسید؟ پاداش کسی را که با اراده و میل خود به دیگران خدمت کرده و کار نیک انجام داده و یا از خوشی های خود کاسته تا دیگران را شاد کند، چگونه باید ادا شود؟ بر عکس سزای انسانی که تنها به دیگران ظلم کرده، دزدی کرده، قتل انجام داده، دروغ گفته، فساد را گسترش داده و تنها به فکر آسایش و خواسته های خود بوده است، چگونه باید داده شود. اگر تنها این دنیا محل پاداش و مکافات باشد، تکلیف آن هایی که با مرگ خویش به پاداش و مجازات نرسیده اند چه می شود؟ چه کسی حق مظلوم را که از گرفتن حق خویش ناتوان است، باز می گیرد؟ اگر بهشت و جهنمی نباشد ( به هر شکل و محتوایی) آنگاه انجام دادن هر کاری مجاز خواهد بود که در این صورت ظالمان و مفسدان به کار خویش مصرّ و مغرور، و مظلومان و نیکوکاران ناامید و سرگردان خواهند بود.
و هزاران دلیل و سوال عقلانی دیگر که در آینده با مطالعه، تجربه اندوزی و تفکر بیشتر خواهم نگاشت.
در نهایت آن که نفی خدا در دوره های مختلف و توسط افراد مختلف، بیشتر از آن که عقلانی باشد، ریشه در نارضایتی ها و ناکامی ها دارد. اگر انسان از آفرینش خود و دین خود خشنود و خوشبخت و بهره مند باشد، هرگز از خدا رویگردان نشده، بلکه همواره شکرگذار او خواهد بود. چرا هر انسانی در حالت متعادل، بیشتر عقلانی عمل کرده و جلوه های عقلانی پروردگار و آفرینش را بهتر می بیند. در غیر این صورت نفی خدا جنبه ی احساسی و شخصی به خود گرفته که سهم عمل حاکمان، مومنان به دین و متولیان و مدعیان از همه مهم تر است. امروزه نمی شود به علت گسترش علم و آگاهی و روحیه ی پرسشگری وجود خدا را تنها با دلایل نقلی توجیه کرد، بلکه این دلایل باید در درجه ی نخست عقلانی و استدلالی باشند تا بهتر و استوارتر مورد پذیرش قرار گیرند.
- یادم است که در گذشته و حتی هم اکنون نیز برای ایمان به خدا ما را از او می ترساندند؛ از خشم و غضب خدا، از جهنم و آتش دوزخ، از قحطی و تنگدستی و بیماری ها به خاطر ناسپاسی و هزاران ترس دیگر ، که از کودکی چنین آموزش دیده ایم. اما دیگر باید به جای خدای خشمگین و مجازات دهنده، خدای زیبایی ها و آرامش بخش و پاداش دهنده را بیاموزانیم که این خود نیازمند استدلال های عقلانی و نه احساسی است.