حمله ی اعراب به ایران به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی در قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از زمان ابوبکر شروع شده، در زمان عمر به اوج خود رسید و در زمان عثمان منتهی به سقوط کامل دولت ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی (مطابق با سال ۳۰ هجری قمری) و کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان، شد. این حملات همچنین باعث افزودن ایران به قلمرو اسلامی شده و سرآغاز فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام که چندین قرن طول کشید. از میان حمله‌هایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک ایران کرده‌اند، حمله ی اعراب بیشترین تاثیر را بر ایران گذاشت.

   اندکی پس از وفات پیامبر اسلام(ص)، ابوبکر لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخ‌زاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. پس از نبرد قادسیه تیسفون (در جنوب بغداد کنونی)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد. برخی مورخان ذکر می‌کنند که پس از تصرف عراق عمر علاقه‌ای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت اما بدلایل مختلف از جمله ترس از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او نهایتا تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد (نبرد نهاوند) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی در مرو کشته شد.

   فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایت‌های شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت می‌کردند. جنگ نهاوند مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست و از این زمان به بعد موانع پیشروی اعراب مقاومت‌های محلی بود که در برخی موارد شدید بودند. اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر می‌بستند که در آن میزان مالیاتی (جِزیه) که قرار است از شهر اخذ شود را مشخص می‌کردند. اما معمولاً شهرها پس از عقد قرارداد صلح قیام می‌کردند. قیام‌ها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومت‌های محلی قوی و مکرر بود. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.

   اعراب معمولا در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمی‌کردند. در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت می‌شد. با گرویدن مردم به اسلام تماس‌ها زیادتر شده و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد. تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگان‌های اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود. از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد. در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوه‌های افغانستان شدند.

   قدیمی ترین منبع عربی موجود که به شرح فتوحات مسلمانان پرداخته کتاب فتوح‌البلدان بلاذری (مرگ: سال۲۴۰ هجری قمری) می‌باشد. الاخبار الطوال دینوری (مورخ ایرانی عربی نویس، مرگ: سال ۲۸۲ هجری قمری) و تاریخ یعقوبی (قرن سوم هجری) قدیمی ترین کتب تاریخی به دست ما رسیده هستند که روایت به هم پیوسته از تاریخ «جهانی» را نوشته‌اند که در این میان دینوری بیشتر از یعقوبی به تاریخ ساسانیان پرداخته‌است. اما مهمترین منبع تاریخ حجیم طبری می‌باشد که اگر چه رشته روایتی پیوسته به هم را ارائه می‌کند، اما محتویات آن متشکل از نقل قول‌ها و قطعه‌هایی از منابع پیشینش است. منابع متعدد دیگری نیز موجود است. فارس‌نامه ابن بلخی (دهه اول قرن ششم هجری) قدیمی ترین تاریخ بدست رسیده از فارس می‌باشد و بشکل عمده‌ای به تاریخ ایران پیش از اسلام پرداخته‌است.

گاهشمار فتح کامل ایران:

- سال633 م - مارچ: آغاز اولین لشکر کشی اعراب مسلمان به سمت عراق به فرماندهی خالدبن ولید

- 633 - آوریل : جنگ زنجیر

- 633 - آوریل : جنگ رودخانه

- 633 - آوریل و مه : جنگ ولجه

- 633 - مه : جنگ الیس

- 633 - مه : جنگ حیره

- 633 - مه : فتح حیره در زمان ابوبکر

- 633 - ژوئن : جنگ انبار

633 - ژوئن: جنگ انبار

- ۶۳۳ – جولای: فتح انبار

- ۶۳۳ – جولای: جنگ عین‌التمر

- ۶۳۳-  نوامبر: جنگ مصیخ

- ۶۳۳ – نوامبر: جنگ ثنی

- ۶۳۳ – نوامبر: جنگ زمیل

- ۶۳۴ – ژانویه: جنگ فراض

- ۶۳۴ – زمستان: پایان نخستین لشگرکشی به عراق با فتح میانرودان

- ۶۳۴ – آگوست: فوت ابوبکر. شروع خلافت عمر

- ۶۳۴-  نوامبر: جنگ پل

- ۶۳۴ – نوامبر: جنگ بویب

- ۶۳۶: بنیان گذاری بصره به عنوان پادگان

- ۶۳۶-  نوامبر: نبرد قادسیه

- ۶۳۶ - نوامبر و دسامبر: فتح مجدد بین النهرین و غرب فرات

- ۶۳۷: بنیان گذاری کوفه به عنوان پادگان

- ۶۳۷ - ژانویه تا مارچ: محاصره و جنگ تیسفون

- ۶۳۷ - آوریل تا نوامبر: محاصره و نبرد جلولا

- ۶۳۷: تکمیل فتح عراق با تسخیر خانقین، تکریت و موصل

- ۶۳۸ - ژانویه : فتح حلوان (نزدیک کرمانشاه(

- ۶۴۰-۶۳۸: جنگ و صلح مکرر با هرمزان حاکم خوزستان

- ۶۴۰: شکست هرمزان در جنگ شوشتر

- ۶۴۱: فتح خوزستان با تسخیر شوش و جندی شاپور

- ۶۴۱ – دسامبر: نبرد نهاوند

- ۶۴۲:  عملیات فتح ایران مرکزی: همدان، ری، اصفهان و قم

- ۶۴۲:  عملیات فتح ایران جنوبی: شیراز، اصطخر، فسا و داراب

- ۶۴۳-۶۴۲: عملیات فتح طبرستان و قومس (سمنان)

- ۶۴۳ : عملیات فتح سیستان و زرنج

-۶۴۳:  عملیات فتح کرمان و مکران

-۶۴۳:  عملیات فتح زنجان، اردبیل، دربند و آذربایجان

-۶۴۴-۶۴۳:  عملیات فتح خراسان بزرگ شامل فتح نیشابور، هرات و مرو و بلخ

-۶۴۴-۶۴۳:  عملیات فتح ارمنستان شرقی و قفقاز جنوبی با مرکزیت تفلیس

-۶۴۴ اوائل سال: جنگ رسیل با پادشاهی رای و تثبیت مرزهای شرقی در رود سند

-۶۴۴ میانه سال: جنگ آمودریا با یزدگرد سوم و تکمیل فتح قلمرو ساسانیان (جز مازندران(

-۶۴۴: قتل عمر و شروع خلافت عثمان

-۶۴۹–۶۵۱: شکست قیام های محلی به خصوص ارمنستان، آذربایجان، فارس، سیستان، مکران، طبرستان و خراسان

-۶۵۱ : کشته شدن یزدگرد سوم و انقراض سلسله ی ساسانیان

-۶۵۶: قتل عثمان و شروع خلافت امام علی(ع) که وی بیشتر درگیر جنگ های داخلی و مبارزه با سهام خواهان قدرت و فاسدان و گمراهان بوده است.

برخی جزییات تاریخی

   پس از اینکه ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشدین، به جنگ‌های ارتداد پایان داد. در محرم سال دوازدهم هجری قمری مقارن با ۶۳۳ میلادی خالد پسر ولید را مأمور رفتن به عراق کرد. به نوشته زرین کوب در آن زمان اندیشهٔ فتح ایران و جنگ منظم با دولت ساسانی بی شک به خاطر خلیفه نمی‌گذشت لیکن این امر نتیجه‌ای بود که رفته رفته از پیشرفت اعراب در حدود فرات و عراق به حصول پیوست. در آن اوقات المثنی بن حارثه الشیبانی که به اجازهٔ خلیفه در آن حدود بود، به خالد پیوست. چون این اخبار به «هرمز» مرزبانِ ایرانی آن اطراف رسید، وقایع را به دربار اطلاع داده، در مقابل دشمن شتافت. در حفیر که یکی از مناطق مهم سرحدی ایران نزدیک خلیج فارس بود، جنگی واقع شد که معروف به جنگ زنجیر است. «هرمز» در مبارزه با خالد پسر ولید کشته شد و بر لشکر او شکست وارد آمد. سپس جنگ رودخانه یا جنگ مذار بین سپاه اعراب به فرماندهی خالد بن ولید و سپاه امپراتور ساسانی به فرماندهی کارن پسر قریانس، در محلی به نام مذار در نزدیکی تلاقی دو رود دجله و فرات رخ داد که در واقع کرسی ولایت میسان بشمار می‌آمد و در محل کوةالعمارهٔ امروز واقع بود. ایرانیان در این جنگ شکست خوردند. خالد از مذار به جانب استان کسکر رفت و در محلی بنام ولجه که در نزدیکی واسط بود با دسته‌ای از سپاهیان ایران به فرماندهی اندرزگر برخورد. جنگی موسوم به جنگ ولجه درگرفت که علاوه بر لشکریان ایران عده‌ای از اعراب بکر بن وائل که در بحرین نیز با مسلمین جنگیده بودند، بخصوص از بنی عجل که دین نصاری داشتند، با خالد به جنگ برخاستند. نهایتا" ایرانیان با تلفات زیاد شکست خوردند. پس از آن در الیس واقع در ساحل رود فرات، جنگی بنام جنگ الیس رخ داد. چون فتح نصیب خالد شد، خالد متوجه حیره گشت. مرزبان آن حدود، آزادبه بدون اینکه اقدام به جنگ کند، در مقابل لشکر عرب فرار اختیار کرد و پیروزی از آن لشکر خالد شد. در جنگ انبار نیز شیرزاد فرماندهٔ ایرانی شهر مجبور به صلح شد.

   سال بعد در سال ۶۳۴ میلادی، ابوبکر، خالد را با نصف لشکرش مأمور شام ساخت و نصف دیگر لشکر در عراق تحت فرماندهی المثنی بن حارثه الشیبانی باقی ماند. ابوبکر هم در همین سال فوت کرد و عمر برجایش نشست.

   عمر مجدداً المثنی بن حارثه الشیبانی را که موقع بیماری ابوبکر به مدینه آمده بود، با ابوعبید مسعود ثقفی و گروهی دیگر به عراق باز فرستاد. المثنی به حیره آمد و پس از یک ماه ابوعبید مسعود ثقفی نیز به او پیوست.

جنگ قادسیه (۶۳۶)

   در زمان خلافت عمر ایرانیان لشکری فراهم کرده و در جنگ پل مسلمانان را به سختی شکست داده و در سال بعد حیره را مجددا بازپس گرفتند.

   عمر نیروی جدیدی برای یورش به عراق اعزام کرد که منجر به بازپس گرفتن حیره شد. ساسانیان که نسبت به خطر اعراب آگاهی پیدا کرده بودند لشکر سلطنتی را تحت فرماندهی رستم فرخ‌زاد به نبرد با اعراب فرستادند (نبرد قادسیه). تخمین میزان لشکریان دو گروه آسان نیست. اما احتمالا ایرانیان از اعراب بیشتر بودند. در این جنگ اعراب پیروز شده و رستم فرخ‌زاد کشته شد.

فتح عراق (۶۳۶-۶۳۸)

   پس از نبرد قادسیه که نواحی جنوبی بین‌النهرین را در اختیار اعراب قرار می‌داد، تیسفون (مداین)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و یزدگرد سوم به شمال شرق ایران فرار کرد. به گفته زرینکوب «کسانی که نمک را از کافور نمی‌شناختند، و توفیر بهای سیم و زر را نمی‌دانستند از آن قصرهای افسانه آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهادند.» این غارت فاتحان دنباله غارت لشکریان یزدگرد هنگام گریز بود. مقاومت‌های محلی در عراق کم و کوتاه مدت بود. بسیاری از اعراب از شبه جزیره عربستان به مناطق حاصلخیز عراق مهاجرت کردند. در بسیاری از موارد مالیاتی که اعراب وضع می‌کردند از مالیات دوره ساسانی کمتر بود.

فتح خوزستان (۶۳۸-۶۴۱)

   اعراب سپس به آرامی خوزستان را فتح کردند که مقاومت محلی بیشتری از خود در مقایسه با نواحی دیگر بین النهرین نشان داد. خوزستان در سال ۶۴۲ سقوط کرد.

جنگ نهاوند (۶۴۲)

   بگفته التون دانیل عمر علاقه‌ای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت. به گفته عبدالحسین زرینکوب فتح ایران و دنبال کردن یزدگرد گزینه‌ای غیر قابل اجتناب برای اعراب بود زیرا ترس از این می‌رفت که یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او لشکری تازه نفس آماده کرده و عراق را باز پس بگیرد. التون دنیل اضافه می‌کند که برخی از رهبران محلی ساسانی ارتش عمر را اذیت می‌کردند و بعلاوه برخی از لشکریان عمر به دنبال کسب غنایم بیشتر بودند.

   در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند و ولایت ماد (یا عراق عجم) سقوط کرد. یزدگرد به پارس بازپس نشست. پس از نبرد نهاوند، حکومت مرکزی ساسانی امکان مقاومت در مقابل اعراب را نداشت، اگر چه یزدگرد هنوز در تلاش برای جمع‌آوری سپاه بود. از طرف دیگر با ورود اعراب به ایران، ایرانیان زیادی به لشکر آن ها می‌پیوستند.

فتح فلات ایران

   با کشته‌شدنِ عمر به دست یکی از اسیران به‌بردگی‌گرفته‌شدهٔ ایرانی به نام پیروز، وقفه‌ای چندساله در فتوحات اعراب پدید آمد. سرانجام پارس به سال ۶۵۰ میلادی گشوده شد. یزدگرد که نتوانسته بود کاری از پیش برد به ولایت شرقی‌تر خراسان گریخت. مرزبان مرو حضور یزدگرد را گرامی نداشت و در صدد جانش بر آمد. یزدگرد متواری شد و عاقبت در مرو کشته شد؛ به سال ۶۵۱ میلادی. کشته شدن یزدگرد به معنی سقوط کامل ساسانیان بود.

   فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایت‌های شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد. باقیماندهٔ خاندان یزدگرد به چین گریختند. امپراطور چین مر ایشان را گرامی داشت و دولت در تبعید را به رسمیت شناخت. کوشش‌های پسران یزدگرد در بازپس‌گیری ملکِ پدری راه به جایی نبرد. جملگی در چین ماندگار شدند، آتشکده‌ها بر آوردند و عاقبت در غربت بمردند. گورهای شماری از ایشان و دیگر ایرانیانی که مهاجرت کرده بودند امروز در چین باقی‌است.

در زمان امویان نیز اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوه‌های افغانستان شدند.

مقاومت‌های محلّی پس از تسلط اعراب:

   فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بی شمار و تاراج گیری به اندازه‌ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی به فروش رسیدند.

   به گزارش طبری عرب ها در ۲۳ق/۶۴۴م به فرماندهی حکَم بن عمرو تغلبی به روزگار خلافت عمر، مکران در همسایگی توران را به جنگ گشودند؛ اما به دستور عمر از آن سرزمین پیش‌تر نراندند؛ تا آنکه در اواخر سال ۳۸ و اوایل ۳۹ه. ق/۶۵۸م به هنگام خلافت امام علی، حارث بن مرهٔ عبدی داوطلبانه و با اجازه علی به همراه گروهی، در آن سوی مکران (توران) به تاخت و تاز پرداخت.

   در حالی که در سال های ۴۱-۳۵ هجری/۶۱-۶۵۶ میلادی، مسلمانان مشغول جنگ های داخلی بودند، برخی مناطق ایران از کنترل امپراتوری اعراب خارج شدند. حتی بازماندگان سلسله ساسانی تلاش هایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای طخارستان و نیشابور انجام دادند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب زده را در دست گرفته و شورش ها بر علیه والیان و افراد تحت حمایت آنان را بخوابانند. هپتالیان شهرهای بادغیس، هرات و فسانج همانند اهالی نیشابور از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر زرنگ هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای سیستان حمله برده و آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری/۷-۶۵۶ میلادی، فرمان های علی(ع) به اشخاص برجسته محلی مبنی بر دادن خراج به ماهویه مرزبان مرو باعث بروز شورشهایی در شرق خراسان بر علیه حکومت گردید و تا شهادت وی ادامه داشت.

   بعد از جنگ صفین، هنگامی که امام علی(ع) مشغول شورش های خوارج در عراق و فارس بود، مردمان مناطق جبال، فارس و کرمان در سال ۳۹ هجری/۶۵۹ میلادی از دادن مالیات سرباز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت می‌یافت و مردم این مناطق مامورین جمع آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند. زیاد بن ابیه برای سرکوب شورش ها فرستاده شد و توانست شورش مردم استخر را سرکوب کرده و فارس و کرمان را آرام کند. امام همچنین نیرویی کمکی به نیشابور فرستاد تا شورش آنجا را نیز آرام کند.

دلایل شکست امپراتوری ایران:

   مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران ذکر کرده‌اند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، تلاش برای گسترش اسلام، تلاش برای رها کردن اعراب بین‌النهرین از سلطه ساسانیان، عرب گرایی، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره.

   همچنین مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان نیز بیان کرده‌اند: نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی ثباتی سیاسی، و هزینه جنگ‌های طولانی و ناموفق اخیر با امپراتوری روم شرقی، اپیدمی طاعون، آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی، دین اسلام، اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آن ها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقه‌های غیر آیین مزدیسنا (زرتشتی) و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند و عوامل دیگر. در مجموع به برخی از مهم ترین این عوامل در شکست امپراتوری ایران اشاره می نماییم:

1. برخلاف نظر بسیاری از متفکران، انقلاب و ایدئولوژی خاص دوره ی مدرن نمی باشد. اسلام یک انقلاب در میان اعراب بدوی بود که کلیه ی ساختارهای آن را دگرگون ساخت. سپس به عنوان یک ایدئولوژی قدرتمند، همانند هر انقلابی در صدد صدور آن برآمد. در همه ی انقلاب ها نیز شور و هیجان انقلابی برای صدور انقلاب دیده می شود. شوری که در دیگر موارد غیر انقلابی کمتر می توان یافت. اعراب پس از انقلاب اسلامی در شبه جزیره ی عربستان، در اعتقاد به جاودانه بودن حقیقت اسلام و در راستای گسترش دین جدید، مبارزه با کفر و دیگر خدایان غیر از خدای مسلمانان، ایجاد برابری و عدالت و دیگر آرمان های مذهبی چنان راسخ و با انگیزه بودند که هیچ نیرویی نمی توانست با آن ها مقابله کند. شهادت در راه خدا و دست یافتن به بهشت جاودان آرزوی بیشتر اعراب مسلمان در صدر اسلام بوده است. بی جهت نیست که مسلمانان در غرب و شرق به سرعت پیروز می شوند و خود تبدیل به امپراتوری بزرگ شدند که حتی اروپا را تهدید می کرد. پس نخستین علت پیروزی سریع را می توان در انگیزه های مذهبی و ایدئولوژیک جستجو کرد که در تمام انقلاب ها وجود دارد.

2. جنگ های طولانی مدت میان امپراتوری ساسانی و امپراتوری روم شرقی که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ میلادی به طول انجامید منجر به تضعیف قوای نظامی هر دو امپراتوری شد. به نوشته هاوارد و جانسون ساسانیان به علت زوال اقتصادی، مالیات های سنگین برای تأمین مالی لشگرکشی های خسروپرویز و قدرت گیری شاهان محلی در برابر پادشاه بیشتر تضعیف شدند.

3. برخی مورخین  اشتباه دیگر خسروپرویز را برانداختن لخمیان می داند. آن ها دودمانی عرب بودند که در روزگار ساسانیان از سده‌ سوم تا هفتم میلادی بر حیره فرمان ‌می‌راندند و تابع امپراتوری ساسانی بودند. حذف این حائل بین قلمرو ساسانی و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بی‌تأثیر نبود. به خصوص شکست سپاه ایران در جنگ ذوقار در نزدیکی پایتخت از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه‌ها و افتخارات عرب شد و یوم ذی قار از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. به نوشته پورداوود از سوی دیگر برکنار شدن خاندان باستانی بنی‌لخم دوستی دیرین مردم آن سرزمین را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به حیره هیچ گونه پایداری از آنان دیده نشد و بی‌چون و چرا خود را به عرب‌ها سپردند. اگر باز خاندان بنی لخم سرکار بود و به آن دوستی دیرین، گزندی نرسیده بود به این آسانی اعراب در آنجا رخنه نمی‌کردند و به تیسفون راه نمی‌یافتند.

4. ضعف امپراتوری ساسانی درست پس از قتل خسروپرویز در سال ۶۲۸ آغاز شد. به دلیل وضعیت نابسامان دربار و همچنین ضعف فوق العاده ارتش و همینطور نبود شخصیتی که بتواند در حد و اندازه‌های انوشیروان و شاپور عمل کند، اوضاع ایران بسیار آشفته شده بود. ضعف و ناتوانی ساسانیان به حدی رسیده بود که در ظرف ۴ سال از قتل خسرو پرویز تا به تخت نشستن یزدگرد سوم، ۱۲ پادشاه به روی کار آمدند و کنار رفتند که وضعیت ناگوار این سلسله را در سال های آخر خود اثبات می‌کند.

۵. ظهور اندیشه های جدید مانند مانی و مزدک پس از زرتشت، در انشقاق مذهبی جامعه و سست شدن ایمان مردم به دین رسمی یعنی زرتشتی گری تاثیری شگرف داشته است.

۶. به گفته هما کاتوزیان نقطه شروع جنگ اعراب و ایران، قیام اعراب به اسلام گرویدهٔ بین النهرین تحتِ کنترل ساسانیان بود که می‌خواستند خود را از سلطه ی ساسانیان خارج کنند. سرکوب این قیام توسط ساسانیان باعث گسترده شدن نزاع و ورود تمامی ‌توانایی نظامی مسلمانان شد.

۷. توماس نوبل معتقد است که از آنجایی که یورش و غارت در میان اعراب مرسوم بود، پس از اینکه اسلام خشونت را میان مسلمانان ممنوع کرده بود، اعراب به روزنه ی جدیدی برای بروز این خشونت سنتی نیاز داشتند و این دلیل نظامی گری آن ها می‌باشد.

۸. زرینکوب معتقد است که ارسال اعراب به سرزمین‌های خارج از عربستان باعث محدود شدن نزاع‌های داخلی در درون جامعه اعراب می‌شد.

۹. برخی مورخین ظهور و گسترش اسلام را اجزای یک فرایند دیده که خود ناشی از تغییرات آب و هوایی و افول منابع آب در عربستان می‌باشد.

۱۰. به گفته دوکر و سپیلوگل فرضیه دیگر این است که طبقه حاکم مکه می‌خواستند که شبکه تجاری خود را گسترش بدهند.

1۱. به گفته پیتر ویلیام آوری هدف اولیه مسلمانان برقراری امنیت در مسیرهای تجاری و ارتباطی در عربستان بود. در حین انجام این کار، جنگ بر سر منابع آب، چراگاه‌ها و شترها به جنگی بین‌المللی گسترش پیدا کرد. ویلیام آوری همچنین ماهیت حمله به ایران را پان‌عربیسم می‌داند.

1۲. به گفته هما کاتوزیان تاریخ ایرانیان به کرات نشان داده که هر زمانی که حکومت بدلیل عوامل داخلی و یا خارجی تضعیف می‌شود جامعه - که معمولا مخالف حکومت است - از سقوط حکومت حمایت کرده و یا خنثی باقی می‌ماند. کاتوزیان همچنین معتقد است که ایرانیان خودشان با کمک اعراب فرمانروایان ظالم و ناتوان خود را به زیر کشیدند؛ ساسانیان در جنگ‌های قادسیه و نهروان خیلی ضعیف ظاهر شده و حتی سران نظامی و شهری یزدگرد هم او را تنها گذاشتند.

1۳. هورانی و روتون از جمله دلایل ضعیف شدن ایران از اپیدمی طاعون و ریچارد فرای از آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی در ایران نیز نام می‌برند.

1۴. آن لمبتون بخشی از دلیل سرعت فتوحات را به ایدولوژی اسلام نسبت می‌دهد که توده مردم را از طبقه پایینی که در ساختار طبقاتی داشتند رها می‌کرد.

1۵. به گفته عبدالحسین زرینکوب از جمله دیگر عوامل اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آن ها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقه‌های غیرارتدکس و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند، تنفر مردمی نسبت به طمع و فساد موبدان و دخالت‌های آن ها در سیاست، جنگ‌های بی‌هدف خسرو دوم و تضعیف اقتصادی و سیاسی دولت، و نهایتاً ورشکستگی سیاسی و روحانی طبقه حاکمه.

1۶. به گفتهٔ عبدالحسین زرین‌کوب در پایانِ سلطنتِ نوشروان، ایران وضعی سخت متزلزل داشته ‌است. سپاه یاغی شده بود و موبدان قدرت و نفوذ پیدا کرده بودند و در ریا و تعصب و دروغ و رشوه غرق بودند. سپاهیان و روحانیانِ اواخر دورهٔ ساسانی را پروایِ مملکت‌داری نبود و جز سودجویی و کامرانی خویش، اندیشه‌ای دیگر نداشتند. پیشه‌وران و کشاورزان نیز، که بارِ سنگین مخارج آنان را بر دوش داشتند در حفظِ اوضاع سودی گمان نمی‌بردند، بنابراین مملکت بر لب بحر فنا رسیده بود و یک ضربت کافی بود که آن را به کام طوفان حوادث بیفکند.

1۷. سواتپلک سوکک دلیل فتح سریع ایران را در این می داند که در ایران تنها یک حکومت مرکزی واحد وجود داشت که با فروپاشی آن همه ی کشور از بین رفت.[ زیان حکومت های فردی ]

1۸. در رابطه با چگونگی نفوذ اعراب به درون ایران تورج دریایی می‌نویسد که اصلاحات قباد یکم و خسرو یکم لشکر را به چهار بخش تقسیم کرده و هر کدام را در یک مرز از امپراتوری قرار می‌داد. به همین دلیل شکست هرکدام از لشکرها مرکز ایران را بدون دفاع می‌گذاشت.

1۹. میلانی شکست ایرانیان را به جنگ‌های طولانی خونین نسبت می‌دهد و معتقد است که پس از اتمام مقاومت نظامی، ایرانیان به مقاومت فرهنگی رو آوردند.

۲۰. دوکر و سپیلوگل از جمله عوامل دیگر موفقیت اعراب را اتحاد آن ها تحت حکمرانی جانشینان پیامبر اسلام می‌دانند که باعث شد انرژی‌ای که بر علیه هم استفاده می‌کردند را بصورت جهت دار بر علیه امپراتوری ایران و روم استفاده کنند.

2۱. در شکست ایرانیان و پیروزی اعراب، چشم داشت اعراب به غنائم را نمی توان نادیده گرفت. این مساله یک انگیزه ی نظامی بود که حتی در زمان پیامبر نیز تقسیم غنائم جنگی اجرا می شد. اعراب ایران را کشوری بزرگ و ثروتمند و خوش آب و هوا می دانستند. دستیابی به غنائم در ایران قطعاً دلیل و انگیزه ی مهمی در پیروزی اعراب داشته است.

2۲. یکی از تاکتیک های نظامی آن است که نبایستی دشمن را ضعیف پنداشت. هر چقدر نیرومند باشید، دشمن را [ هر چند کوچک و به ظاهر ضعیف ] برابر و حتی قوی تر باید پنداشت تا با آمادگی روحی و نظامی مناسب به جنگ با آن ها شتافت. ایرانیان اعراب را انسان هایی بیابانگرد، گرسنه و فقیر و ضعیف می پنداشتند. آن ها هیچ گاه تصور نمی کردند که در مقابل این دشمن شکست بخورند. همین خودشیفتگی و ضعیف پنداشتن اعراب یکی از دلایل شکست بوده است.

2۳. بسیاری از سرزمین هایی که جزو امپراتوری ساسانی بوده اند، به ویژه نواحی مرزی با اعراب، تحت اشغال بوده و علاقه و انگیزه ای به ملحق ماندن در خاک ایران و کشته شدن برای حاکمان نداشته اند. لذا آن ها در مقابل حمله ی اعراب از خود هیچ مقاومتی نشان ندادند.

2۴. ایرانیان نواحی مرزی به ویژه، نقل و قول های زیادی از پیروزی اسلام در عربستان و کارهای پسندیده ی پیامبر اسلام در ایجاد جامعه ای برابر و عادل و مانند مردم عادی زیستن حاکمان اولیه ی اسلامی از طرق مختلف مانند مسافرت، رفت و آمد تاجران و ... شنیده بودند. آن ها این مساله را با فساد، تجمل گرایی، سلطه طلبی و چپاول حاکمان ملی و محلی و روحانیون شیفته ی قدرت و ثروت مقایسه می کردند، لذا اگر انگیزه ای هم برای مسلمان شدن در همان لحظه ی شروع جنگ نداشتند، از آن طرف انگیزه ای هم برای جنگیدن و کشته شدن برای حکومت گران خود نداشته اند.  

   عوامل دیگری را نیز در شکست ایرانیان می توان برشمرد که در آینده با مطالعه و تفکر بیشتر نگاشته خواهند شد.

 * جهت کسب منابع این نوشتار، در آینده ای نزدیک مقاله ای با همین عنوان توسط نگارنده نگاشته خواهد شد.