جامعه شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ایران

انتشارات دانشگاه مازندران، چاپ نخست۱۳۸۴ و چاپ دوم  ۱۳۸۹

 

دکتر مهدی رهبری

 

 

فهرست مطالب

دیباچه

بخش نخست: چهارچوب نظری

فصل نخست. نیروهای اجتماعی

فصل دوم. نیروهای اجتماعی و بحران های انقلابی

فصل سوم. گفتمان انقلابی در ایران

بخش دوم: ایران در آستانه ی انقلاب

فصل نخست. شرایط اقتصادی و اجتماعی

فصل دوم. شرایط سیاسی

فصل سوم. شرایط فرهنگی

بخش سوم:  نيروهاي اجتماعي و انقلاب اسلامي

فصل نخست. روحانيت

فصل دوم. روشنفكران

فصل سوم. دانشجويان

فصل چهارم. زنان

فصل پنجم. بازاريان

فصل ششم. بورژوازی

فصل هفتم. كارگران

فصل هشتم. حاشیه نشینان

فصل نهم. احزاب و گروه های سياسي

سخن پاياني

 

 

 

 

دیباچه

   در تاریخ معاصر، ایران شاهد تحولات اساسی ای بوده است که ناشی از ورود آن به دنیای جدید و ستیز برای پیوستن و یا دوری گزیدن از آن می باشد. در کنار تحولات بزرگی چون تجزیه ی سرزمینی، سلطه ی استعمارگران، شکل گیری جنبش های استقلال طلبی مانند نهضت تنباکو، قیام خیابانی، قیام جنگل، تغییر سلطنت در ایران از قاجاریه به پهلوی، نهضت ملی شدن صنعت نفت، کودتای 28 مرداد، از خود بیگانگی فرهنگی و فروپاشی اجتماعی ناشی از سیاست مدرنیزاسیون و ده ها وقایع دیگر، در ایران دوران جدید، دو تحول بنیادین رخ نموده است که بر سرنوشت کشور و حتی بسیاری از کشورهای جهان تأثیری عمیق نهاد. چنین تاثیراتی نه تنها در حوزه ی سیاست ( تغییر در روابط و نهادهای قدرت )، بلکه به طور فراگیری در همه ی حوزه های اقتصادی ( شیوه ی تولید و روابط تولید )، فرهنگی ( ارزش ها و هنجارهای رفتاری، هویت، ادبیات، شعر، هنر، موسیقی، فیلم و ...  )، علم و فلسفه ( از نظر هستی شناختی و معرفت شناسی ) ، اجتماعی ( مانند خانواده، تغییر و ترکیب جمعیتی، گروه های مرجع، مسأله مهاجرت، امنیت اجتماعی و روابط جمعی ) و حتی در حوزه ی بین الملل، عمیق و ساختاری بوده اند.

   با وجود اهمیت این دو تحول بنیادین یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در تاریخ معاصر ایران و جهان، از بعد نحوه ی پیدایش و نتایج حاصله، میانشان تفاوت های اساسی وجود دارد. گرچه از جنبش مشروطه خواهی سال 1285 ش/ 1906م به عنوان انقلاب ياد مي‌شود و آن نيز بيشتر نه به خاطر تحولات منجر شده به اين واقعه، بلكه همانند انقلاب آمریکا در سال1750 به علت نتايج پس از وقوع آن - همچون قداست زدایی از قدرت و زمینی کردن آن، شکل گیری پارلمان، انتخابات، قوه ی مجریه، قانون اساسی، احزاب سیاسی، محدود سازی اختیارات حکومت، توجه به افکار عمومی و ... که همگی برای نخستین بار در ایران به وقوع پیوسته اند - مي‌باشد که آن را در چهارچوب انقلاب های بزرگ جهان قرار می دهد، ولي اين تحول، با آنچه كه در سال 1357ش به وقوع پيوست،‌ از نظر علل شکل گیری، ماهيت، عملكرد و نتایج، متفاوت است. گفتمان انقلابي در  ايران، پس از سقوط رضا شاه سر برآورد که بعد از قيام سال 1342، به گفتمان غالب بدل گرديد. منظور از گفتمان انقلابی، شكل گيري ذهنيت راديكال در مبارزه با حكومت و نظم موجود با هدف جايگزين سازي آن است(1). اين گفتمان كه به هيچ وجه ساختارهاي فعلي را به رسميت نمي‌شناخت، در این سال ها از سوي نیروهای اجتماعی متعددی مورد حمايت واقع شد كه سرانجام به پيروزي خود در سال 1357 دست يافت.

   گفتمان انقلابي[1] که برخلاف گفتمان مشروطه، دارای برنامه، رهبري واحد، انسجام، هدف و از همه مهم تر ايدئولوژی بوده است، به دنبال تغييرات اساسي به منظور دستيابي به مدينه ی فاضله‌اي بود كه از قبل ترسيم شد.(2) اين گفتمان با پي گرفتن روش های غير مسالمت آميز و راديكال، بر خلاف مشروطه، هرگز در صدد آشتي با حكومت و ساختارهاي حاكم نبوده، بلكه از پيش براي خود، حكومت و ساختارهاي نويني را طرح ريزي كرده بود كه قابل بازگشت نبود، بلکه تنها از طریق انقلاب می توانست تحقق یابد.

   گذشته از هدف تغییرات بنیادین و ساختاری، ایدئولوژیک بودن، رهبری و ترسیم مدینه ی فاضله که ویژگی های تمامی انقلاب ها را شامل می شوند و سبب تمایز گفتمان انقلابی دهه های پس از 1320 با گفتمان مشروطه می گردند، می باید گفتمان انقلابی را طرحی نو در تاریخ خواند که حتی آن را از سایر انقلاب های هم عصر خود نیز متمایز می سازد. چرا که این گفتمان که به تفکر غالب میان همه گروه های سیاسی پس از دهه ی 1340 بدل گردید، در نهایت با پیروزی عناصر دینی و معنوی در جهان کاملاً دو قطبی سکولار و لاییک، سبب شکل گیری و گشایش تاریخی جدید از دیدگاه فوکویی [ مذهب چون روح در یک جهان بی روح ]  گردید(3) که مطابق الگوهای غالب توسعه ی خطی و نظریه ی تکامل تاریخی هگل و داروین(4)، غیر قابل انتظار می نمود.

   از این رو، می توان از ظهور پدیده ای جدید در ایران سخن گفت و آن شکل گیری گفتمان مستقلی تحت عنوان "گفتمان انقلابی" در دوران معاصر          می باشد. این گفتمان دارای معانی و عناصر خاصی بوده که آن را از دیگر انقلاب های عصر خود متمایز می ساخت. همچنین این گفتمان در واکنش به پدیده های ناهمسان عصر خود به ویژه مدرنیته و سیاست مدرنیزاسیون در ایران شکل گرفته و معانی جدیدی را جدای از گفتمان غالب جستجو می نمود. در عین حال گفتمان انقلابی در ایران به عنوان گفتمانی مجزا، محصول تاریخ و شرایط زبانی خاص خود نیز می باشد که تنها در ارتباط با آن عناصر و دیگر پدیده ها قابل بررسی و تأمل خواهد بود.

   نکته ی مهم دیگری که در رابطه با انقلاب اسلامی قابل ذکر می باشد این است که این انقلاب، در حالی در اواخر دهه ی هفتاد میلادی( 1357ش / 1979م ) رخ داد که کشورهای جهان نیز دارای وضعیتی خاص و متفاوت نسبت به       دهه های قبلی بوده اند و در این برهه ی تاریخی، تحولات شگرفی را از سر     می گذراندند. به اوج رسیدن جنگ سرد و رقابت میان بلوک غرب لیبرال - بورژوازی و شرق کمونیستی به رهبری آمریکا و شوروی، اوج گرفتن بحران مالی و اقتصادی جهانی، ظهور و غلبه ی تفکر نئو لیبرالیستی در حوزه ی اقتصادی میان دولت های اروپایی و آمریکا، ورود غرب به دنیای جدید فراصنعتی و یا جهان شبکه ای [ دهکده ی جهانی ]، ظهور و گسترش سریع تفکر پسا مدرنی و ضد تجدد همراه با جذابیت های فراگیر آن در محافل آکادمیک غرب، به وقوع پیوستن جنبش های اجتماعی جدید با آرمان های آزادی خواهانه و پلورالیستی در این دهه - بر خلاف آرمان های برابری خواهانه و توسعه گرایانه ی قرن 19 و نیمه ی نخست قرن 20 - اوج گیری جنگ و تضاد میان اعراب و اسراییل و ده ها تحول دیگر، دهه ی هفتاد میلادی را از دیگر سال های قبل از خود متمایز ساختند. در چنین اوضاعی، وقوع رخدادی چون انقلاب اسلامی در سال 1979م ، با واکنش های گسترده ای از سوی دولت ها و سازمان های بین المللی مواجه گردید و توجه صاحب نظران بسیاری را نیز از جمله میشل فوکو - معروف ترین اندیشمند پست مدرن - سازمان های آزادی بخش جهانی و ملل مستضعف برانگیخت. علاوه بر این ها، این رخداد که حتی بر معادلات بین المللی و سرنوشت سیاسی بسیاری از کشورهای جهان و منطقه نیز تاثیر گذارد،(5) از آنجا که به سقوط یکی از قدرت مند ترین و ثروت مندترین دولت های جهان منجر گردید که به علت دسترسی به ذخایر نفتی عظیم و موقعیت ژئوپولیتیکی حساس به ویژه از منظر همسایگی با شوروی، همواره مورد توجه بوده است، دارای اهمیت به سزایی است.

   بدین طریق، انقلاب سال 1357 ایران، که دارای آثار داخلی و خارجی   گسترده ای در همه ی حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بوده است، تا کنون از جنبه های مختلفی مورد بررسی و مطالعه ی پژوهش گران و صاحب نظران قرار گرفته است. در کنار دیدگاه های مختلف اقتصادی، سیاسی، روان شناسانه، روابط خارجی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی محض، یکی از روش هایی که می توان با آن، این تحول را مورد تأمل قرار داد، نگاه به این تحول از منظر جامعه شناسی سیاسی می باشد. بررسی نقش و تأثیر گروه های مختلف اجتماعی در آفرینش پدیده های سیاسی، هدف اصلی جامعه شناسی سیاسی را تشکیل می دهد.(6) در این زمینه، برخی از متفکران مانند کارل مارکس، نیروهای اجتماعی را همان نیروهای طبقاتی می نامند که تنها از منظر اقتصادی و روابط تولید قابل بررسی می باشند،(7) در حالی که برخی دیگر از متفکران همچون ماکس وبر با تقسیم و تفکیک میان نیروهای اجتماعی، قائل به چهار گروه    عمده ی طبقاتی ( اقتصادی )، منزلت اجتماعی، شأنیتی ( فرهنگی )، و سیاسی ( حزب ) می باشند که بر حسب موقعیت شان ایفای نقش می نمایند.(8)

   از جمله ویژگی هایی که سبب تمایز انقلاب اسلامی از سایر جنبش های اجتماعی ایران و جهان می گردد، می توان به ائتلاف گسترده میان نیروهای اجتماعی قبل از تحقق آن اشاره نمود که مطابق با نظر وبر هر چهار گروه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را در بر می گیرد. علل برانگیخته شدن و مخالفت این نیروها با وضع موجود، واکنش آن ها در مقابل تحولات و سیاست های داخلی و خارجی، آرمان ها و خواسته هایشان، منابع بسیج سیاسی آن ها و چگونگی ائتلافشان با سایر نیروهای انقلابی از جمله مواردی هستند که در   زمینه ی بررسی نقش و تأثیر نیروهای اجتماعی در انقلاب سال 1357 مورد توجه قرار می گیرند.

 



1. Revolutionary Discourse