لومپن ها
اوباش یا فرومایگان
لومپنیسم، یک ویژگی شخصیتی است و برخلاف تصور عامه ارتباط مستقیمی با پایگاه اجتماعی و طبقاتی، وضعیت اقتصادی، سطح تحصیلات و مکان سکونت ندارد. بلکه این مساله در هر سطح و مکانی می تواند وجود داشته باشد و تنها از منظر شخصیتی است که می توان بدین افراد لومپن نامید. حال ویژگی های یک لومپن چیست و لومپن یا اوباش به چه کسانی گفته می شود؟
این مساله از دو جنبه ی ذهنی و رفتاری قابل تفکیک و بررسی می باشد: از لحاظ ذهنی لومپن ها کسانی اند که در درجه ی نخست از عقده های روانی بسیاری از همان دوران کودکی به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی [نوع تربیت] و به ویژه بی توجه ای ها برخوردارند که همین مساله به "احساس حقارت" در آن ها انجامیده، لذا از نفرت و کینه، حسادت و حس انتقام جویی بسیاری نسبت به آنچه و یا آن کسانی که از ابتدا دشمن خود پنداشته اند [و یا چنین آموزش دیده اند] ، برخوردار می باشند. آن ها همواره در هر موقعیتی از خود رفتاری غیر طبیعی و کینه جویانه نشان می دهند و جبران و خرابکاری و یا رفتار غیر متعارف به ویژه نسبت به افراد بالاتر از خود از ویژگی های آن ها محسوب می گردد. درونی پر آشوب و درگیر داشته و تنها چیزی که ارضای شان می کند، خشونت و انتقام است.
از لحاظ رفتاری، به غیر از رفتارهای خشن و انتقام جویانه، یکی از مهم ترین ویژگی آن ها غیر عقلانی بودن شان است، به گونه ای که این افراد موجوداتی احساسی و غیر عاطفی نیز هستند که به راحتی هر نوع عمل و گفتاری می تواند احساسات آن ها را برانگیخته و به واکنش شدید وادارد. لذا با هیچ منطقی نمی توان با آن ها سخن گفت و یا در مقابل شان رفتار نمود. این گونه افراد برای آن که خود را بالاتر نشان داده و به ویژه دیگران را تحقیر سازند، از عبارت ها و الفاظ رکیک و بی ادبانه نیز بهره ای فراوان می برند و این یکی از شیوه های تخلیه ی احساسات نفرت جویانه ی آن ها می باشد. برخی از لومپن ها به ویژه در حوزه ی سیاسی مانند کمونیست ها و فاشیست ها شاید اهداف خود را ناشی از حس انسان دوستی، برابری طلبی، عدالت گستری و حتی اخلاقی تعریف نمایند، اما این عبارت های زیبا و مقدس برای آن ها تنها ابزاری برای پوشش درون نفرت آمیزشان و انتقام جویی نسبت به طبقاتی چون سرمایه داری و مانند آن می باشد [که بسیاری خود بر این امر واقف نیستند.] هر گونه کنش و واکنش جنون آمیزی را نیز از لومپن ها می بایست انتظار داشت و انتظار رفتاری ثابت و مشخص و عقلانی از آن ها تفکری بیهوده است. نکته ی مهم آن که لومپن ها در همه ی دنیا همواره ابزار مهمی در خدمت قدرت های سیاسی و اقتصادی و حتی بیگانگان برای پیشبرد اهداف شان بوده و هستند. از آن جا که در عرصه ی سیاسی قدرت همیشه از آن کسانی است که از خشونت بیشتر و عریان تری بهره می برند، لذا این گونه افراد بدین منظور بهترین نمونه برای استفاده و بهره گیری می باشند. در آخر این که از آنجا که اوباش هرگز از عقلانیت لازم برخوردار نیستند، لذا با وجود ادعای شجاعت بسیار، اما در مواقع مواجه شدن با خطر و قدرتی بالاتر از خود که سبب هراس آن ها گردد، فوراً رنگ عوض کرده و در ظاهر به انسانی دیگر بدل می شوند، آنگاه منتظر می مانند تا در فرصتی مناسب از قدرت حاکم بهره برند و یا دست به انتقام زنند. برای همین است که هر گونه انتظار عقلانیت، انسانیت و گذشت از آن ها امری بیهوده می باشد، مگر آن که در راستای منفعت آن ها بوده که در کنار کینه و انتقام تنها بدان می اندیشند.
نتیجه گیری: در مجموع، جامعه ای که از فقر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیار و غیر طبیعی برخوردار باشد و به ویژه مورد تحقیر دیگران قرار گیرد، از عقده های روانی و حس نفرت و انتقام جویی بیشتری نیز برخوردار خواهد بود. جامعه ی سالم انسان هایی سالم و جامعه ی ناسالم انسان هایی ناسالم به وجود می آورد. لومپن ها به عنوان موجودات انسانی بسیار خطرناک و آسیب رسان، معلول همان فقر فرهنگی و اقتصادی به ویژه تحقیرها هستند که حتی با به دست گیری قدرت مانند نازی ها در آلمان، از کشتار مخالفان و دشمنانی که از کودکی در آن ها رشد کرده اند، سیراب نمی گردند.
چند نکته ی مهم:
* در بسیاری از طبقات فقیر اقتصادی، حاشیه نشینان و ... ، به علت آموزش والدین و نوع برخورد شرافتمندانه و انسانی اطرافیان و جامعه، لومپنیسم شکل نمی گیرد.
* در بسیاری از طبقات ثروتمند و تحصیل کرده، به علت آموزش های غلط والدین، خشونت های خانوادگی، تلقینات منفی و تحقیر و سرکوب از سوی طبقات پایین تر، لومپنیسم شکل می گیرد که در ذهنیت مشترک اما در نوع عمل و رفتار با سایر طبقات متفاوتند.
* لومپن ها در هر دو جوامع پیشرفته و توسعه نیافته وجود دارند، اما تعداد و نوع کنش و واکنش آن ها متفاوتند.
* در هر حال، بیشتر خشونت های فردی و جمعی غیر متعارف، به مساله ی "تحقیر" [احساس حقارت] باز می گردد که در صورت اصلاح نظام تربیتی خانواده و مدارس و گسترش اخلاق در میان حاکمان و جامعه و عدالت نسبی، از میزان و شدت تحقیرها کاسته می شود.
* از لومپن ها دوری کنید، با آن ها بحث و استدلال نکنید، در غیر این صورت این شمایید که آسیب خواهید دید.