چند اصطلاح اجتماعی و ادبی مرسوم
کلماتی که در زیر از آن ها تعریف ارائه خواهد شد، هر یک نقش مهمی در تاریخ تحولات جامعه امان داشته اند. حتی برخی از آن ها چنان با سیاست درآمیختند که جدایی میان آن ها مشکل است. تمامی این موارد کاربردهای چندگانه دارند. در برخی موارد برای خنداندن است، در برخی موارد برای ستودن است، برخی موارد برای خوار کردن است و از همه مهم تر در برخی موارد هر یک از آن ها برای نقدهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بکار می روند، ضمن آن که در لابلای آن ها پندهای مهمی نیز ارائه می شده است. در جامعه ای که استبداد حاکم بود، اندیشمندان، شعرا و حتی افراد معمولی از طریق برخی از موارد زیر به صورت غیر مستقیم به نقد اوضاع زمانه و دردِ دل خود و جامعه می پرداختند.
رَثَا و مرثیه: گریه کردن برای شخص مرده، ذکر مصیبت برای او، خوبی های او را برشمردن که گاه به صورت شعر و گاه به نثر بیان می گردند.
ثنا: آفرین گفتن، تحسین کردن، مدح گفتن، ستایش کردن، سپاس گذاری نمودن و دعا کردن برای شخص.
روضه خوانی: معنای روضه در اصل باغ و بوستان است، اما سبب اشتهار مرثیه خوانی به روضه خوانی آن است که مرثیه خوانان در گذشته، حوادث کربلا را از روی کتاب "روضه الشهداء" تألیف ملا حسین کاشفی می خواندند [یکی از علما و خطبای خوش آواز سبزوار در قرن نهم هق]، به همین سبب ذکر مصیبت برای شهدای کربلا به روضه خوانی معروف گشت و سپس برای همه ی مردگان به کار گرفته شد.
فَخر: نازیدن، مباهات کردن، بالیدن، خودستایی به خصال و افتخارات و نژاد و گذشته ی خود و حتی پدران خود و تاختن بر دیگران با برشمردن نیکی های خود. در میان اعراب چه در قبل از اسلام و چه بعد از آن این گونه اشعار و یا سخنرانی های نثر گونه در مجالس و معرکه ها و یا در هنگام جنگ ها بسیار رایج بوده است.
هزل: مورد استهزاء قراردادن، دست انداختن، شوخي کردن، خوشمزگي کردن و حتی بیان کلمات و جملات رکیک به صورت نظم و نثر برای خنداندن دیگران و یا به منظور کنایه و نقدها. نمونه ی کامل این گونه شعرها را می توان در برخی از ابیات عبید زاکانی و ایرج میرزا یافت.
فکاهه: صورت معتدل تر و ملایم تر هزل است و به معنای شوخی معتدل به منظور خنداندن، تفریح و نشاط در سطحی عمومی است. نخستین بار علی اکبر دهخدا به منظور نقدهای اجتماعی و سیاسی خود این گونه عبارت ها را در روزنامه و در بخش فکاهی آن بکار گرفت که مورد اعتراض سیاستمداران بسیاری قرار گرفت.
مدح: در مقابل هجو است به معنای ستودن کسی یا چیزی. در ایران این گونه جملات منظوم و منثور برای مردگان و زندگان [مانند مدح پادشاهان و قدرتمندان] هر دو بکار رفته و می رود. حتی از این طریق امرار معاش می شده است.
ذم: مقابل مدح است و به معنای بدگفتن و نکوهش کردن است.
هجو: هجو ضد مدح است و به معنای بدگویی، دشنام، سرزنش، مضحکه ساختن، مذمت کردن، نکوهیدن و در کل به معنای به تمسخر گرفتن عیب ها و نقص ها به منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض شخصی و ... است که به صورت شعر و یا نثر بیان می گردد.
طنز: صورت معتدل تر و ملایم تر هجو است یعنی به تمسخر گرفتن عیب ها و نقص ها به منظور تحقیر و تنبیه، بر کسی خندیدن، عیب کردن، لقب کردن، سخن به رموز گفتن، به سخره گرفتن و ... برای خنداندن و یا نقد و کنایه.
با سلام، از شما درخواست می گردد در صورت تمایل جهت مطالعه ی کلیه ی مطالبی که تاکنون نگاشته ام، به بخش "عناوین مطالب" در بالای وبلاگ مراجعه فرمایید. سپاسگذارم