در گذشته ها به علت محدود بودن دانش بشری و عدم اختراع ابزارهای جدیدی چون تلسکوپ، در پاسخ به پرسش های نامحدود بشری در خصوص نحوه ی پیدایش و بسیاری دیگر از مسائل، فلاسفه، منجمان و دین شناسان و ... هر یک فراخور دانش و ذهنیت زمان شان، پاسخی به این پرسش های بی پایان می دادند. در خصوص این که انسان روی چه چیزی قرار دارد، زمین چیست، اجرام درخشان آسمانی مانند خورشید و ماه و ستارگان چیستند، حوادث طبیعی مانند زلزله و سیل و توفان چگونه به وقوع می پیوندند و هزاران پرسش دیگر که هیچ زمان از انسان ها دست بر نخواهند داشت، در زمان های گذشته نیز مانند اکنون پاسخ هایی متناسب با دانش آن زمان داده می شد. یکی از پرسش های بزرگ این بود که زمین چیست، نسبت اش با دیگر اجرام آسمانی مانند خورشید چگونه است، زلزله ها و آتشفشان و ... در زمین چیستند و ... . در کنار پاسخ هایی که دانشمندان و فلاسفه ارائه می نمودند، دین شناسان نیز وارد عمل شده و پاسخ های قدسی به این پرسش ها می دادند که به علت رازگونگی جهان، بیشتر پذیرفته می شدند. پاسخ گذشتگان به انواع پرسش ها درباره ی زمین:

1. زمین مقدس است و ثابت و سایر پدیده های آسمانی مانند خورشید و ماه و ستارگان دور زمین می چرخند.

2. علت پیدایش باد و توفان و زلزله و ... ، گردش سایر پدیده های آسمانی دور زمین است که بر زمین تاثیر می گذارند.

3. در کنار این اعتقاد قدسی و علمی (علم در آن زمان)، ایده ای دیگر نیز شکل گرفت که زمین روی شاخ گاو بنا شده است و هنگامی که گاو از خستگی زمین را از این شاخ به آن شاخ انتقال می دهد، حوادث طبیعی مانند زلزله رخ می دهند. در ادامه، برخی گفته اند گاو روی ماهی (یا روی لاک پشتی) بزرگ ایستاده است. اما این گاو، طبق باورهای پذیرفته شده و حتی مقدس، در زیرِ زمین واقع شده است نه روی زمین و به تنهایی به علت قدرتی که خدا به او داده است، زمین را بر شاخ خود حمل می کند. این تفکر نه تنها در میان اروپاییان بلکه حتی در سایر نقاط جهان و  میان بسیاری از ایرانیان نیز پذیرفته شده بود. برای مثال فردوسی در این باب می سراید:

من گاو زمینم که جهان بر دارم  *** یا چرخ چهارمم که خورشید کشم.[هم اعتقاد به گردش خورشید به دور زمین(منظور از چرخ چهارم زمین است) و هم قرار داشتن زمین روی شاخ گاو در این بیت وجود دارد.]

   برخی دیگر از جمله خیام نیز مانند چنین شعری را سروده اند. بنابراین این تفکر در باب نحوه ی پیدایش زمین برخلاف تصور بسیاری، تنها خاص غرب نبوده است. اما نکته ای که غرب را در این باب مشهور نمود، پذیرش این فلسفه و تمثیل به صورت یک اعتقاد سخت مذهبی بوده است. کلیسا در پاسخ به پیروان خود در باب آفرینش زمین، همان پاسخ قدیمی را می داد و مخالفان چنین دیدگاهی را نیز مجازات می نمود. این مساله زمانی پر اهمیت شد که در نتیجه ی کشفیات جدید علمی از قرن 15 میلادی به بعد، کلیسا برای پاسداری دین در مقابل علم گرایان تجربی [یا همان کفار به قول خودش]، مجازات اعدام را برگزید. برای همین کسانی چون کوپرنیک که پانصد سال قبل از گالیله به گردش زمین به دور خورشید نه بالعکس از طریق اختراع تلسکوپ پی برده بودند، جرأت ابراز عقیده نکردند و تنها این گالیله (1564 تا 1642) بود که با ساخت نوعی از تلسکوپ که بزرگ تر از قبل می دید، برای نخستین بار ایده ی کوپرنیک را مطرح نمود. از این رو کلیسا هم برای مجازات او و هم برای درس عبرت دادن به دانشمندان جدید تجربی، حکم به اعدام او از طریق انداختن اش در آتش داد. گالیله که سخت به این دریافت اش از زمین باور داشت تا پای آتش می رود، اما در لحظه ی آخر عاقلانه عمل نموده و برای نجات جانش ادعایش را پس می گیرد و از این طریق زنده می ماند. این عمل کلیسا قابل محکوم نمودن و از هر انسانیتی به دور بود؛ اما سوال مهم این جاست که چرا این اعتقاد گذشتگان در باب زمین بدین گونه بوده است؟

1. چون هنوز تلسکوپی اختراع نشده بود و می بایست دانشمندان و فلاسفه ی قدیم پاسخی برای انواع پرسش های بی اختیار ذهنی در این باب می یافتند.

2. چون می بایست در مقابل حوادث طبیعی مانند زلزله و سیل و ... پاسخی عاقلانه ارائه می نمودند. در حالی که در همان زمان، جوامع خرافی بسیاری بوده اند که چنین مساله ای را به ارواح و ناسپاسی خود نسبت می دادند. این مساله نشان می دهد که دانشمندان و فلاسفه ی شرق و غرب برخلاف جادوگران و ... در صدد ارائه ی پاسخی بشری و عقلانی فراخور آن زمان بوده اند.

3. چرا چنین انگاشته می شد که زمین ثابت بوده است؟ چون پیشینیان زمین را مقدس می شمردند.

4. چرا زمین روی شاخ گاو تصور می شد؟ چون ارتزاق در دوران قدیم تنها از راه دامداری و کشاورزی ممکن بوده است. گاو تنها حیوانی است که هم از گوشت اش می توان خورد، هم از شیرش، و از همه مهم تر - به عنوان تنها وسیله و حیوان - از قدرت جسمی اش در شخم زدن و بارور کردن زمین. این حیوان در بسیاری از ادیان مانند هندوان و زرتشتیان مقدس شمرده شده که خداوند آن را برای زندگی و نجات بشر آفریده است لذا کشتن اش گناه محسوب می شده است.

 5. چرا ماهی؟ چون هر اجتماعی در گذشته و اکنون نیز، دور آب ها شکل می گرفتند. ماهیان نیز منبعی برای تغذیه بوده اند، پس آن نیز باارزش شمرده می شد که خداوند برای بشر خلق نموده است.

6. از دید پیشینیان، بشر جانشین خدا روی زمین است و خداوند همه چیز را در خدمت او و تنها برای او آفریده است که از این جهت می بایست سپاسگزار خدا باشد وگرنه مورد مجازات قرار می گیرد.

   حال، زمانی که علم مانند امروز پیشرفت نکرده بود، آیا بشر پاسخی دیگر می توانست به این همه پرسش های غیر ارادی دهد؟ این پاسخ تنها یک پاسخ از میان ده ها پاسخ دیگر بوده است اما چون کلیسا بنابر فلسفه ی یونان به ویژه فلسفه ی ارستو آن را پذیرفته و مقدسش خواند و به ویژه به علت برخوردش با علم جدید[ماجرای گالیله] ، این تفکر در میان انواع پاسخ ها به چیستی زمین و ... شهرت بیشتری یافت.

   دانش امروز بشر نیز نسبت به آینده و آیندگان محدود است، شاید در آینده، آیندگان نیز ما را به سخره گیرند، کاری که ما با گذشتگان کرده و می کنیم.

   تقدیم به گالیله که در میان قدرت غالب، عقلانیت و سکوت را برگزید و صبر نمود تا پیشرفت تدریجی علم در سال های بعدی یافته اش را ثابت نماید.