زندگی پر از مشکلات خواسته و ناخواسته است. انسان ها بیشتر از آن که در خوشبختی باشند، در گرفتاری ها غوطه ورند. آیا قوانین نیز بایستی انسان ها را به اسارت گیرند و یا این که او را از اسارت رها سازند؟ متاسفانه بسیاری از قوانین دست و پا گیرند و تدوین کنندگان آن بیشتر به فکر مهار جامعه هستند تا رهایی جامعه از مشکلات. قانونگذاران فکر می کنند باید مدیریت کنند و مدیریت را در سخت گیری های بیشتر می دانند. در حالی که افراد یک جامعه به طور طبیعی و مطابق با ذات خویش بهتر از دیگران می توانند خود را مدیریت کنند. وظیفه ی قانون گذاران باید رفع موانع پیشرفت و خوشبختی بشر باشد، در حالی که در اکثر جوامع می بینیم که قوانین  انسان ها را می آزارند به جای آن که به احساس امنیت و  آرامش و خوشبختی وی منجر گردند. بر قانون گذاران است که به جای ایجاد موانع قانونی و سخت گیری ها، در فکر رفع این موانع باشند و نگذارند مردم قوانین را مانع پیشرفت، شادی و خوشبختی خود تصور کنند. قوانین با این هدف و نیت تدوین گردند که موانع و مشکلات را از میان بردارند.