در جامعه ی بسته و استبدادی عصر قدیم، تنها کسانی که از آزادی بیان برخوردار بوده اند، دلقکان دربار، دیوانگان و دیوانه نمایانی بوده اند که به سبب خنداندن دیگران و یا دل سوزی برای شان، از سر تقصیراتشان می گذشتند. این به ویژه دلقکان، برخی زمان ها چنان از شاه و قدرتمندان زمانه انتقاد می کردند که حتی بر اندام دیگرانی که می شنیدند لرزه می افتاد ولی چون انتقادشان همراه با طنز و حرکات خنده آور بوده است، و گاه غیر مستقیم در پوشش جُک ها، کمتر کسی از آن ها کینه ای به دل می گرفت. اما برخی اوقات این دلقکان در انتقاد [تمسخر] از شاه یا یکی از درباریان چنان تندروی می کرد که پادشاه حکم قتل و زندانی کردنش را می داد و یا درباریان نیز علیه او توطئه می کردند. اما چون معمولاً دلقکان مورد محبوبیت شاه بوده اند، هیچ یک از درباریان جرأت مخالفت با وی نداشته است لذا سعی می کردند با دادن رشوه، دلقک را ساکت نگه داشته و یا نزد شاه از او تعریف نماید.

   بسیاری از سلاطین ایران و جهان در دربار خود افراد دلقک پیشه ای داشتند که با حاضر جوابی ها و شیرین کاری ها مخصوصاً متلک های نیش داری که به حاضران جلسه می گفتند شاه را می خنداندند و موجب مسرت و انبساط خاطرش می شدند. دلقک ها مجاز بودند هر چه دلشان خواست بگویند منتها شرطش این بود که در بزله گویی ها و مسخره کردن هایشان نمکی داخل کنند تا لطف سخن از دست نرود و طرف تعرض واقع نشوند. برخی از این دلقک های معروفی که نام شان در کتاب های تاریخی ثبت شده است عبارتند از: "طلخک" ( که واژه ی دلقک از آن است)، دلقک سلطان محمود غزنوی، "پونه"، دلقک طرخان علاءالدین خلج، "جعفرک"، دلقک دربار ملک شاه سلجوقی، "کَل‌عنایت" (کچل)، دلقک شاه عباس صفوی، "لوطی صالح"، دلقک کریم خان زند، "کریم شیره‌ای"، "شیخ حسین" (معروف به شیخ شیپور)، "شیخ کرنا"، "شغال‌الملک" (یا شغال ‌الدوله)، "اسماعیل بزاز"، "علیون"، دلقک‌های ناصرالدین شاه قاجار، "شیخ حمدالله"، دلقک ظل السلطان، "حاج میرزا زکی خان" (معروف به چلغوز میرزا)، دلقک احمد شاه قاجار، "ابوالحسن دمشقی"، دلقک خلیفه هارون الرشید، "ابوالعنبس"، در دستگاه خلیفه متوکل، "تریبوله" ، دلقک فرانسوای اول ، "نیک"، دلقک لویی چهاردهم، "بروسکه"، دلقک دربار هانری دوم و فرانسوای دوم، "کالامبرگ"، دلقک معروف ایتالیایی و ده ها مورد دیگر.

   اما از همه معروف تر و شیرین تر، دلقک مخصوص ناصرالدین شاه قاجار، کریم شیره ای بوده است که به خاطر شیرین کاری هایش به شیره ای ملقب شد. هیچ کس مانند او حاضر جواب و شیرین کلام نبوده است. علاقه ی شاه به او آنقدر زیاد بود که پس از مرگش در سراسر کشور سه روز عزای عمومی اعلام گشت.

   شاهان ایرانی مانند ناصرالدین شاه از بس کار و تلاش می کردند و از بس در اندیشه ی خلق بوده اند، نیاز به دلقکانی داشته اند که آن ها را بخنداند و خستگی تلاش های شبانه روزی را از جسم و ذهن شان بزداید. اما راستش را بخواهید، این پادشاهان نه از سرِ خستگی به خاطر تلاش بلکه از سرِ خستگی به خاطر تنبلی و خور و خواب و خشم و شهوت شان، نیاز به دلقک داشته اند. در کنار حرم سراهای متعدد با دخترکان متنوع، در کنار مالش گرانی که کهولت و خستگی را از تنشان بیرون سازد، در کنار آوازه خوانانی برای تلطیف روحشان، در کنار شاعران و مداحان فراوان برای به رخ کشیدن عظمت نداشته اشان، در کنار شکارگاه های انحصاری [ که دیگران به نام آن ها از پشت درختان شکار می کردند ]، سفرهای متعدد داخلی و خارجی برای تمدد اعصابشان و صدها مورد دیگر، اما این دلقکان جایگاه خاصی داشته اند: هم می خنداندند و هم با طنز و کنایه های نیش دارشان کمی عقل پادشاه و درباریان را قلقلک می دادند. خدا رحمت شان کند، اگر نبودند، چگونه قدرتمندان مغرور و بی خبر از همه جا در میان فریاد داروغه ها و نگهبانان شبانه ی شهر که جار می زدند همه چیز و همه جا امن و امان است، آرام و راحت بخوابید، و در میان آن همه چاپلوسان دروغ گو، می فهمیدند که شهر این قدرها هم امن و امان نیست. شاید همان قدر الطاف همایونی اندکی هم که شاهان در حق ملت روا می داشتند، به خاطر نیش و کنایه های همین دلقکان بوده است. چه می دانیم شاید همین گونه باشد.