من خواهر و برادر می خواهم
وقتی می گوییم در این روزگار یک فرزند کافی است، برخی ها موضع می گیرند و با ناراحتی اعتراض می کنند. از جمله می گویند: بچه های بیچاره چه گناهی دارند، آن ها احساس تنهایی می کنند و بهتر است خواهر یا برادری داشته باشند. این در حالی است که برای فرزند بیشتر از یکی یا دو تا تنها یک توجیه منطقی وجود دارد اما برای به دنیا نیاوردن بچه بیشتر از یکی یا دو تا [با شرایط خاص: "توانایی مالی"، "فرصت"، "توانایی ذهنی"؛ به زبان ساده: پول، وقت، اعصاب ] می توان ده ها توجیه منطقی و عقلانی آورد.
امروزه متاسفانه طبق ضرورت های عصر جدید، در تمامی دنیا داشتن خواهر و برادر، عمه، عمو، دایی و خاله را بیشتر می توان در لابلای صفحات کتاب های تاریخی و یا در موزه ها یافت. اگر به همین طریق پیش رویم، این امر به تدریج به یک مساله ی باور نکردنی مختص دوران قدیم تبدیل می شود. من معتقدم اگر شرایط فوق یعنی: توانایی مالی، فرصت و توانایی ذهنی [اعصاب] وجود نداشته باشد، نباید جنایت بزرگی به نام تولد فرزند را مرتکب شد که هم خیانت به خودتان است و هم فرزندتان و هم به نسل های بعدی. بسته به توان تان یکی و باز هم بسته به توان تان دو تا کافی است؛ می خواهد فرزندتان خواهر و برادر داشته باشد یا نداشته باشد. به دلایل زیر نگران این مساله نباشید:
- هر مساله ای به مرور زمان عادی می شود، شما نیز به نداشتن خواهر و برادر عادت می کنید.
- پس از ازدواج و تشکیل خانواده و فرزند دار شدن، چنان درگیر کار و خانواده ی خود می شوید که با همه ی علاقه تان به پدر و مادر و خواهر و برادر، به تدریج دیدارتان به یک تماس تلفنی تبدیل می شود. شاید آنقدر در زندگی خود غرق شوید که همان یک تماس را هم نگیرید.
- کیفیت نه کمیت: امروزه برخلاف گذشته می بایست به آموزش و تربیت فرزندان تان اهمیت دهید. انواع کلاس های آموزشی مانند زبان خارجی، کامپیوتر، ورزش، موسیقی و ... برای قرزندان این دوره یک ضرورت می باشد. کدام خانواده ای [ حتی با داشتن امکانات مالی مناسب] ، توان ذهنی [اعصاب] و فرصتِ این پدیده های جدید و ضروری را حتی برای یک فرزند خود دارد؟
- امروزه در دنیای جدید و بر خلاف گذشته، پدران و مادران با فرزندان شان دوست و صمیمی می باشند و این مساله تنهایی و خلاء عاطفی کودکان را جبران می نماید.
- به جای خواهر و برادر، امروزه دوستان خوب می توانند جایگزین خوبی باشند. تازه، خواهر و برادر خوب به شرطی خوب اند که دوست و همدرد و یاری رسان هم باشند. سعی نمایید دوستان ثابت و خوبی را برای خود برگزینید، در غیر این صورت تنهایی شما را به بیماری افسردگی دچار می سازد که رهایی از آن بسیار دشوار است.
من خود عاشق خواهران و برادرانم هستم، اما هیچ گاه حاضر نیستم برای فرزندم برادر یا خواهری بیاورم. من و مادرش دوستان خوبی برای تنها فرزندمان هستیم. با خود می گویم اگر بتوانم تنها همین یک فرزندم را به خوبی تربیت کرده و خوشبخت سازم، بزرگ ترین قدم را در زندگی ام برداشته ام. راستش را بخواهید بعضی وقت ها با خودم می گویم من چه حقی داشته ام که انسانی را به این دنیا آورم؟ اگر نتوانم آن گونه که می خواهم فرزندم تربیت و خوشبخت شود، آن وقت چه؟ وقتی به این مسائل فکر می کنم از به دنیا آوردن همین یک فرزند هم پشیمان می شوم. مادرش می گوید چنین نگو خدا قهرش می گیره، اما من برخلاف بسیاری از قدیمی ها و حتی برخی جدیدی ها احساس مسوولیت می کنم. مگر آن که بی تفاوت باشم و مثل خیلی ها بگویم بادا باد. اما باور کنید شما مسوول اید، هر چقدر هم توانمند [مالی و ذهنی ] باشید باز هم آن گونه که بخواهید نمی شود. این جا جای احساسات نیست، عاقلانه عمل کنید.
خواهر و برادر نعمت اند و شاید به نظر شما یک ضرورت، اما یادتان باشد ضرورت های مهم تر و در اولویت دیگری هم وجود دارند، لطفاً قربانی احساسات تان نگردید. قبل از تصمیم برای تولد فرزند، به خوبی بیندیشید، اگر نمی توانید فرزندتان را خوشبخت کنید لطفاً به دنیایش نیاورید. شما در قبال انسان دیگر و جامعه تان مسوول اید.