یادم است زمانی که برای اولین بار به کشور یونان رفته بودم، بعد از چند روز هوس خوردن میوه کردم. برای همین به یکی از میوه فروشی های نزدیک در شهر آتن رفتم تا میوه بخرم. وقتی وارد یکی از بهترین و شلوغ ترین ِ این میوه فروشی ها شدم، نخستین چیزی که نظرم را جلب کرد، شکل ظاهری میوه ها بود. میوه هایی چون توت فرنگی های بزرگ 5 برابر اندازه ی آنچه که من قبلاً در ایران دیده بودم و بسیار زیبا و جذاب، پرتقال های زرد قناری و خیره کننده، سیب های سبز و زیبا، خیارها و گوجه های خوش رنگ و قامت، کاهوهایی با برگ های سبز روشن و ده ها میوه ی رنگارنگ و زیبایی که در ایران مثل آن ها ندیده بودم. از هیچ کدامشان نمی شد عیبی گرفت. چشم بسته می توان انتخابشان نمود. من که از همه جا بی خبر بودم، از هر کدام بر حسب نیازم خریدم. تا خانه ام مثل ندید بدیدها و میوه نخورده ها لحظه شماری می کردم تا پس از یک ماه کلَکِ آن میوه های زیبا و خیره کننده را بکنم. وقتی به خانه رسیدم با عجله برخی از آن ها را شستم. سپس از زیباترین میوه ی دنیا [از نظر من] یعنی توت فرنگی شروع کردم. با ولع یکی از آنها را خوردم اما چیزی نفهمیدم، دومی را هم خوردم باز چیزی نفهمیدم، سومی و چهارمی و ... باز هم چیزی از مزه اشان عایدم نشد. گفتم شاید توت فرنگی هایش فقط بی مزه است. به سراغ خیار، سپس پرتقال، سیب و سایر میوه ها رفتم. از هر کدام با عصبانیت و عجله گازی زدم. آنقدر عصبانی شده بودم که همه ی آن ها را با لگد به گوشه ای پرت کردم. میوه هایی به این بی مزه ای [نه بدمزه ] نخورده بودم. انگار داشتم پلاستیک می خوردم. هیچ مزه ای نمی دادند. همش آب بودند. با خود گفتم مگر ممکن است میوه هایی به این زیبایی آن هم در یکی از کشورهای اروپایی، غرب، پیشرفته و ... چنین بی مزه باشند؟؟؟ در آن زمان در ایران چنین میوه هایی نبود. بعدها فهمیدم که به آن ها میوه های گلخانه ای می گویند که از اختراعات بشرِ جدید بوده است. من که از همه جا بی خبر بودم تا فردا تحمل نمودم تا این که با یکی از دوستانم که مدتی را در یونان بوده است برخورد کردم. با عصبانیت از دست یونانی ها و غربی ها و اروپایی ها و .... گله کردم. دیدم او فقط می خندد و این مرا بیشتر عصبی می کرد. در جوابم گفت این میوه ها گلخانه ای اند و هنوز در ایران این میوه ها و نحوه ی کشت آن ها رواج ندارد. [ و شاید هم وارد نشده بودند ] ادامه داد در اروپا و در بیشتر کشورهای پیشرفته برای پاسخ به درخواست های رو به افزون ناشی از افزایش جمعیت و افزایش مصرف و البته برای سودآوری مالی، مجبور می شوند چنین میوه هایی را به عمل آورند، میوه هایی که در طبیعت و بیرون از گلخانه در فضای آزاد به وجود نمی آیند و حتی در غیر فصل طبیعی ایشان هم به عمل می آورند. گفت در غرب عرضه و خرید این گونه میوه ها بیشتر از میوه های طبیعی و غیر گلخانه ای است. می گفت مردمان اینجا عادت کرده اند و دیگر برایشان مانند روزهای نخست که حتی چند بار علیه این نوع فناوری شورش کرده بودند، نیست. اگر بیشتر در اینجا بمانی برای تو هم عادی می شود.

   می دانید چرا این خاطره را نوشته ام. به خاطر این که بگویم مدرنیته اگرچه برای بشر راحتی و آسایش به بار آورده است، اما مانند میوه های گلخانه ای است که دستاوردها و اختراعات آن بسیار زیبا و جذابند، اما مانند آن میوه ها هیچ مزه ای ندارند. فکر می کنیم با این دستاوردها در آسایشیم اما در واقع هیچ آرامشی نداریم. اما سنت مانند آن میوه های طبیعی و غیر گلخانه است که گرچه ممکن است ظاهری زیبا نداشته باشد، اما در عوض، معنا دارد، بامزه است، طعم شیرینی دارد، دوست داشتنی است.

   ای کاش می شد روزی برسد که بشر بتواند میوه هایی به "خوش مزه گی" میوه های طبیعی و به "زیبایی" میوه های گلخانه ای به وجود آورد. اگر خرافات و تعصب را از سنت بزداییم و آن را با عقلانیت و دانش و تکنولوژی مدرن بیامیزیم، آنگاه زندگی هم زیبا می شود و هم شیرین و لذت بخش.