قتل عام بزرگ: بازخوانی واقعه ی کربلا
می خواهم بار دیگر صفحه های تاریخ را ورق زنم و این بار به واقعه ای بپردازم که از اهمیت بسیاری برخوردار است. واقعه ای که خاص مسلمانان شیعه نیست، بلکه جزء تاریخ جهان است. بله، تاریخ جهان؛ پس می بایست توسط متفکران مسلمان و غیر مسلمان به علت اهمیت و کم نظیر بودنش مورد مطالعه ی دقیق قرار گرفته و به روایتی تاریخی در عرصه ی جهانی تبدیل گردد. اما متاسفانه هر که نام واقعه ی کربلا و امام حسین (ع) را می شنود، یاد دسته های عزاداری شیعیان به خصوص ایرانیان می افتد و آن را قهرمان و اسطوره ی شیعیان و ایرانیان می خواند. اما این واقعه یک واقعه ی تاریخی، انسانی و جهانی است و می بایست مورد توجه اندیشمندان و مورخان جهان قرار گیرد و حتی مردم عادی نیز در هر کجای این جهان آن را به خاطر بسپارند.
چرا؟
1. آمارها از عمق فاجعه می گویند:[ این آمارها در منابع گوناگون، مختلف است اما در زیر آمارهای نزدیک به یقین آورده شده است.]
- مدت قيام امام حسين(ع) از روز امتناع از بيعت با يزيد تا روز عاشورا 175 روز طول كشيد: 12 روز در مدينه، 4 ماه و 10 روز در مكه، 23 روز بين راه مكه تا كربلا و 8 روز در كربلا.
- شهداي كربلا از اولاد ابيطالب در مجموع 33 بودند که سه نفرشان كودك بوده اند. اين افراد به شرح ذيلاند: امام حسين(ع)، اولاد امام حسين(ع)3 نفر، اولاد امام علي(ع) 9 نفر، اولاد امام حسن(ع)4 نفر، اولاد عقيل 12 نفر، اولاد جعفر 4 نفر.
- غير از امام حسين(عليه السلام)و بنيهاشم، شهدايي كه نامشان در برخی منابع آمده 82 نفرند. غير از آنان، نام 29 نفر ديگر نیز در منابع متأخر آمده است.
- تعداد 14 نفر از جمع شهدا، غلامان وفادار بودهاند.
- شهدايي كه سرهايشان بين قبايل تقسيم شده و از كربلا به كوفه برده شدند 78 نفر بودند. تقسيم سرها به اين صورت بود: قيس بن اشعث، ریيس قبیله ی بني كنده 13 سر، شمر ریيس قبیله ی هوازن 12 سر، قبيله بنيتميم 17 سر، قبيله بنياسد 16 سر، قبيله مذحج 6 سر، افراد متفرقه از قبايل ديگر 13 سر.
- پس از شهادت حسين(ع) 33 زخم نيزه و 34 ضربه شمشير، غير از زخمهاي تير بر بدن آن حضرت بود.
- 10 نفر با اسب بر جنازه ی امام حسین(ع) تاختند.
- سپاهيان كوفه 33 هزار نفر بودند كه به جنگ امام حسين(ع)آمدند. تعداد آن سپاهيان در ابتدا 22 هزار بودند كه بدين صورت بودند: عمرسعد با 6000 نفر، سنان با 4000 نفر، عروه بن قيس با 4000 نفر، شمر با 4000 نفر، شيث بن ربعي با 4000 نفر، آنچه بعداً اضافه شدند: يزيد بن ركاب كلبي با 2000 نفر، حصين بن نمير با 4000 نفر، مازني با 3000 و نصر مازني با 2000 نفر.
- امام حسین(ع) روز عاشورا براي 10 نفر مرثيه خواند و در شهادتشان سخناني فرمود و آنان را دعا، يا دشمنان آنان را نفرين كرد. اينان عبارتند از: علياكبر، عباس، قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله طفل شيرخوار، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، حربن يزيد رياحي، زهير بن قين.
- سه نفر را روز عاشورا قطعه قطعه كردند: علياكبر، عباس، عبدالرحمن بن عمير.
- پنج كودك نابالغ در كربلا شهيد شدند: عبدالله طفل شيرخوار امام حسين، عبدالله بن حسن، محمد بن ابي سعيد بن عقيل، قاسم بن حسن، عمرو بن جناده انصاري.
- هفت نفر در حضور پدرشان شهيد شدند: علياكبر، عبدالله بن حسين، عمرو بن جناده، عبدالله بن يزيد، مجمع بن عائذ، عبدالرحمن بن مسعود.
- زني كه در كربلا شهيد شد مادر وهب (همسر عبدالله بن عمير كلبي) بود. زناني كه در كربلا بودند: زينب، امكلثوم، فاطمه، صفيه، رقيه، امهاني.
- از قبایل و تعداد شهدای آنان می توان به موارد ذیل اشاره نمود: بنی اسد 8 نفر، قبیله بنی بجیله و بنی خثعم5 نفر، قبیله بنی تغلب5 شهید، قبیله بنی تمیم 4 شهید از جمله حر بن یزید ریاحی، قبیله بنی تیم 7 نفر شهید، قبیله بنی همدان 15 نفر، قبیله بنی مذحج با تعداد 9 نفر شهید، قبیله کنده با تعداد 5 نفر شهید، قبیله طی با تعداد 2 نفر شهید.
- بیشترین یاران امام حسین(ع) و شهداى کربلا از کوفه بودند. 66 تن بیش از سه چهارم یاران حاضر در کربلا را تشکیل مىدهند؛ به جز بنىهاشم و موالى حضرت، ساکنان مکه و یمن در حد صفر قابل تصور است. یاران حضرت از مدینه نیز بسیار اندک و قابل تردید بودند و 9 تن از بصره بودند که یک نفر بعد از شهادت امام به کربلا رسید و شهید شد.
آیا این آمارها با توجه به تعداد لشکریان دشمن و لشکریان امام [کدام لشکر امام؟] [جنگ نابرابر ] و نحوه ی کشتار یاران امام حسین(ع) یک قتل عام نبوده است. آیا تاکنون چنین جنگی را دیده اید که عده ای عظیم به جنگ با تعدادی اندک روند؟ آیا تاکنون دیده اید که با کشته شدگان این گونه رفتار کنند؟ و ... .
2. واقعه ی کربلا اندک زمانی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) توسط همان مسلمانان و به نام دین صورت پذیرفت.[ 48 سال بعد از وفات پیامبر ] انگار همه ی آموزه های مذهبی بدین سرعت از یادشان رفته بود. بخشش، مهربانی، فداکاری، جوانمردی، ظلم ستیزی و حتی قواعد اسلامی در خصوص جنگ و ... ، همگی را به فراموشی سپردند. انگار تا همین چند سال پیش پیامبری برای رهایی شان از ظلم و ستم و خودخواهی و دروغ و فریبکاری و طمع و ... برنخواسته بود. انگار ایمان آوردنشان دروغین و ظاهری و از روی ترس یا منفعت بوده است. چگونه یک ملتی که چند سال قبل بزرگ ترین واقعه ی تاریخی و انسانی اش را به وجود آورده و یا به چشم دیده است، این گونه فراموشی می گیرد و رفتار بی رحمانه ای را انجام می دهد؟
3. امام حسین(ع) نوه ی پیامبر اسلام، فرزند فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام، فرزند امام علی داماد پیامبر و چهارمین خلیفه ی قاتلین حسین، برادر امام حسن (ع) پنجمین خلیفه ی قاتلان حسین بوده است. حال چگونه می توان قضاوت نمود در مورد مردمانی که این چنین با نزدیک ترین افراد و خانواده ی پیامبرشان رفتار می کنند و حتی ریختن خونش را جایز شمرده و جزء ثوابشان می خوانند. به نظرم اگر تمامی روان شناسان به این مساله بپردازند، هیچ توجیه ای برای این مساله نمی یابند. سخنرانی امام حسین(ع) قبل از شروع جنگ و برای اتمام حجت با لشکر کوفه تایید کننده ی این موضوع می باشد: « ای مردم سخن مرا بشنوید و در کار من شتاب مکنید تا درباره حقی که بر شما دارم سخن آورم و بگویم که به چه سبب سوی شما آمده ام. اگر گفتار مرا پذیرفتید و سخنم را باور کردید و انصاف ندادید، شما و شریکان شما یکدل شوید و درباره من هرچه خواهید کنید و مهلتم ندهید. یاور من خدایی است که قرآن را نازل کرده و هم او دوستدار شایستگان است.... ای مردم نسب مرا به یاد آورید و ببینید کیستم و به خود آیید و خود را ملامت کنید و نیک بنگريد که آیا کشتن و شکستن حرمت من رواست؟ آیا من پسر دختر پیامبر(ص) شما و فرزند جانشین و پسر عمّ او نیستم؟ همان کسی که اول از همه ایمان آورد و رسول خدا(ص) را به آنچه از جانب خدای آورده بود تصدیق کرد؟ آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟ و آیا جعفر طیار كه با دو بال در بهشت پرواز می كند عموى من نيست؟ آیا شما نمی دانید که رسول خدا(ص) درباره من و برادرم فرمود: این دو سرور جوانان اهل بهشتند؟ پس اگر تصديق سخن مرا بكنيد حق همان است، به خدا قسم از روزى كه دانستهام خداوند دروغگو را دشمن می دارد هرگز سخنی به دروغ نگفته ام، اما اگر کلام مرا باور ندارید و در صداقت گفتار من شک دارید در ميان شما كسانى هستند كه اگر از آنان بپرسيد گفتار مرا تأیید می کنند. از جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خدری و سهل بن سعد ساعدی و زید بن ارقم و انس بن مالک بپرسید تا برای شما آنچه را که از رسول خدا(ص) درباره من و برادرم شنیده اند بازگو کنند تا صدق گفتار من برای شما ثابت گردد. آیا این گواهی ها و شهادت ها مانع از ریختن خون من نمی شود؟ اگر در اين سخن هم ترديد داريد آیا شما در این نیز شک دارید که من پسر دختر پیامبر(ص) شمایم؟ به خدا سوگند که از مشرق تا مغرب زمین فرزند دختر پیامبری(ص) به جز من نیست. واى بر شما آيا كسى از شما را كشتهام كه خون او را از من طلب می کنید؟ يا مالى از شما بردهام؟ يا جراحتى از من بر شما وارد آمده که تقاص آن را از من مي خواهيد؟.....» ( نقل از: حمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج5، صص426-424؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، صص96 – 98 و علی بن ابی¬الکرم ابن¬اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ج4، صص61-63 و الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج1، صص252-253. و احمد بن علی الطبرسی، الاحتجاج، ج2، ص300؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج2، صص6-9؛ و ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص100 و سید بن طاوس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف، صص96-98 )
4. مسلمانان به صحابه ی پیامبر احترام خاصی گذاشته و آن ها را مراجع دینی و سیاسی خود می خواندند. پس چگونه در این جنگ تعدادی [پنج نفر] از اصحاب رسول خدا (ص) را کشته اند؟ [ انس بن حرث كاهلي، مسلم بن عوسجه، هاني بن عروه، حبيب بن مظاهر، عبدالله بن بقطر عميري] چگونه می توان به این تناقض پاسخ عاقلانه ای داد؟
5. بسیاری از فرماندهان جنگ در جبهه ی مقابل امام حسین، از یاران پیامبر، یا از پسران بزرگ ترین فرماندهان و صحابه ی پیامبر و کاملاً شناخته شده بودند. آن ها امام حسین را نیز به خوبی می شناختند. پس چگونه و با چه توجیه ای به کشتن امام مبادرت ورزیدند. مگر آن که بگوییم جنگ آن ها مانند ایمانشان برای قدرت و ثروت بود.
6. چگونه ملتی که خلیفه ی وقت، یزید را به فساد و تظاهر به دینداری می شناختند، حاضر به همکاری با او می شوند؟ آیا غیر از این است که آن ها نیز مانند یزید فاسد بوده اند؟
7. اشتیاقی که در کشتن امام حسین در میان لشکر دشمن وجود داشت از چه چیزی نشأت می گرفت، اشتیاق و جشن و پایکوبی در قبل از کشتن و بعد از کشتن امام. اشتیاق به شرکت در جنگ و سبقت در کسب نام و افتخار برای خودشان با کشتن نوه ی پیامبر؛ با کدام منطقی توجیه پذیر است مگر این که بگوییم: دوباره اعراب به فرهنگ جاهلیت و جنگ ستیزی بازگشتند، دوباره اعراب قبیله گرایی و تعصب را پیشه ساختند، ایمانشان به اسلام دروغی بیش نبود، از دینشان برگشتند، عده ی زیادی از آن ها کسانی بودند که منافع و جایگاهشان با قدرت گرفتن پیامبر(ص) و یا با عدالت گستری علی(ع) از دست رفت و این بار فرصتی یافتند تا انتقام عدالت پیامبر و علی را بگیرند؛ آن ها که می دانستند هیچ غنیمتی از این جنگ عایدشان نمی شود، پس انگیزه های قوی داشته اند. آیا رفتار سپاهیان کشتار که فقط برای کشتن آمده بودند، نشانه ی یک شانس و فرصت بزرگ برایشان برای برتری بر قبایل دیگر و نزدیکی به قدرت نبود؟ بیچاره امام حسین که می بایست تمامی این عقده ها و دشمنی ها را تنهایی به دوش گیرد. در واقع امام حسین قربانی شد و یا نقطه ی ثقلی بوده است که می توانست کینه های بسیاری از قدرت طلبان و ثروت اندوزان و طمع کاران را که از رسالت پیامبر و شمشیر برنده ی عدالت علی ضربه خورده بودند خالی سازد، و یا از دوباره قدرت گرفتن خاندان پیامبر و عدالت ورزی اشان به وحشت افتادند. به عبارت دیگر، واقعه ی کربلا مانند بمبی بود که پس از سال ها منفجر گردید که در این سال ها تمامیِ کینه ها و دشمنی های چند ساله و فرصت طلبی ها و بازگشت به فرهنگ قبیلگی و جاهلی را در خود جمع نموده بود. صحنه ی کربلا صحنه ی انتقام گیری، روشن شدن ماهیت دینداری اعرابِ به ظاهر مسلمان شده [چه اعرابی که به جنگ با امام حسین پرداختند و چه کسانی که حتی از قبیله ی او به کمکش نیامدند و تنهایش گذاشتند ]، لحظه و موقعیت و شانسی برای ترقی و ده ها مورد دیگر بوده است.
8. واقعه ی کربلا پس از کشتن امام حسین(ع) تمام نشد. پس از آن نیز کینه ورزی ها ادامه یافت. مسعودي مورّخ مشهور اهل سنّت مينويسد: « نزديك به نيم قرن با حكومت معاويه بر شام، سراسر شامات حدود هفتاد هزار منبر با لعن بر امام علي(ع) سخنان خود را شروع ميكردند و با همان لعن دعا كرده و سخنراني را به پايان ميرساندند و به جاي دعای ميت، مردگان خود را با اين لعن به خاك ميسپردند و به جاي اذان و اقامه در گوش فرزندان متولد شده، لعن بر علي(ع) ميخواندند.» امام سجاد (ع) پس از اسارت ناله سر می دهد: « هيچ منزلي به اندازه شام بر ما سخت نگذشت. الشام، الشام، الشام » آخر این چه کینه و قدرت خواهی بوده است که پایانی نداشت؟
در مجموع، این واقعه ی دردناک و بی نظیر یا کم نظیر، از دیدگاه های مختلف سیاسی، جامعه شناسانه، مردم شناسی، روان شناسانه و ... قابل بررسی است. هر کدام از این علوم مسائل جدیدی را به روی تاریخ می گشایند. چگونه است که دنیا مرگ سقراط را به اندوه می نشیند و به یاد دارد، اما قتل عام یک انسان آزاده با خانواده اش را به خاطر حقیقت و تنها حقیقت به یاد ندارند. این کشتار فجیع درس های زیادی را در خود نهفته دارد و مهم تر از همه این که "دنیا همیشه متعلق به زر و زور و تزویر بوده است و بهشت از آن کسانی خواهد بود که مانند علی، حسن، حسین و ............................................................................................................. خود را به این سه نفروختند." مگر غیر از این است که همگی آن ها می توانستند سازش کنند ولی چنین نکردند؟ چون خدا برایشان دست یافتنی بود، حقیقت برایشان آشکار بود، دل به این دنیا نبسته بودند، به آخرت اعتقاد داشتند، وگرنه چه ایمانی می خواهد که جلوی چشم کسی خانواده ی او را قتل عام کنند اما سازش نکند؟ بله ایمان و عشقی می خواهد که از انسان های معمولی ساخته نیست. اما ناامید نگردید. اگر در این دنیا به خاطر راستی و حقیقت چیزی نصیبتان نشد و حتی زیان کرده اید، مطمئن باشید آخرتی هست.
بیچاره حسین که قربانی کینه ها و عقده ها و قدرت طلبی ها و ثروت طلبی ها و دو رنگی های ملتی شد. آن هم ملتِ جدّش؛ مردی تنها در وسط میدان؛ بیشتر همین تنهایی بود که عذابش می داد نه تیغ تیز کرده ی شمشیر دشمنان تشنه به خون او.