آيا غير از لحظه ي آخر، ‌چيز ديگري از زندگي ائمه مي دانيم؟

من با توجه به مشاهدات و تجربيات خود پي برده ام كه ۹۹٪ مردم عادي و بسياري مداحان و واعظان و ... از زندگي ائمه تنها لحظه ي آخر آن را مي شناسند. آيا مي دانيد چرا به حضرت فاطمه(ص) الگوي زن مسلمان مي گويند؟ خير. آيا مي دانيد امام علي در آن ۲۵ سال عمر خود بعد از فوت پيامبر تا خلافت چه مي كرد؟ خير ( مي گوييم فقط سكوت كرد و اين را بارها و سال ها شنيده ام). آيا مي دانيد امام حسن كه بود؟ به غير از نحوه ي شهادت و جنگ با معاويه؟ خير. آيا مي دانيد امام حسين در زمان شهادت ۵۷ سال سن داشت و در اين ۵۷ سال چه مي كرد؟ قطعاً خير. حضرت زينب به غير از واقعه ي كربلا كه بود؟ نمي دانيم. از امام سجاد به غير از بيماري او و كتاب صحيفه چه چيزهاي ديگري مي دانيم؟ هيچ چيز. و به ترتيب از زندگي ساير ائمه چه مي دانيم؟ فقط نحوه ي شهادتشان را.

بله اين ها پاسخ هايي است كه اگر از هر كس از شيعيان و غير شيعيان بپرسيد در پاسخ خواهند گفت. به عبارت ديگر ما اكثر ايرانيان بيشتر ملت غم و اندوه و ادعا هستيم. فقط حرف مي زنيم ولي عمل نمي كنيم. مي گوييم فلان امام مانند امام حسين الگوي ماست،‌اما فقط شهادت او را الگو قرار مي دهيم. ( كه آن هم بيشتر در شعار ) فقط مي خواهيم در تاريخ به دنبال مظلومان و لحظه ي مظلوميت بگرديم و بعد به حالشان بگرييم و خود را دلباخته ي آن ها نشان دهيم. چرا به غير از لحظه ي مرگ و شهادت،‌ساير لحظه هاي اين انسان هاي بزرگ را نمي شناسيم. چرا زماني كه آن ها زنده بودند،‌دشمن اشان بوده ايم؟( نهج البلاغه را بخوانيد) بسياري از رفتارهاي ما هم مانند بي توجه اي به اخلاقيات و بي نوايان و ... اين مساله ي اخير را تاييد مي كنند. چرا فقط روز عزا خود را طرفدارشان مي خوانيم؟ چرا فقط عزايشان را؟ چرا خوشي هايشان و خوشحالي هايشان و درس هاي زندگي بخششان و سخنان آگاهي بخششان را نمي خوانيم و نمي گوييم و نمي شناسيم. پاسخ تنها در يك جمله خلاصه مي گردد: ما ملت عزاييم.( و زندگي ائمه و بزرگانمان را تنها در لحظه ي مرگ مي شناسيم) لحظه ي مرگ،‌لحظه ي آخر، لحظه ي جان دادن، لحظه اي براي گريستن،تكرار هر ساله ي لحظه هاي آخر، ‌لحظه ي آخر و ديگر هيچ.