شعر و شاعران ایرانی
شاعران ایرانی فیلسوف، جامعه شناس، مورخ، سیاست شناس، پندآموز و ... بوده اند، نه آنچنان که ما فکر می کنیم سرایندگانی اهل دل و ... .
وقتی اندیشه های فلسفی، اجتماعی، سیاسی و ... غرب را از یونان تا کنون می خوانم و سپس آن ها را با آثار اندیشمندان ایرانی که بیشترشان در قالب شعر آن اندیشه ها را به زیبایی بیان نموده اند، مقایسه می کنم، تاسف می خورم که چرا ما اندیشه های خودی را نمی شناسیم و یا تنها شاعران ایرانی را عاشق پیشگان خراباتی بر می شماریم. در تمام نوشته هایی که به ویژه از دوران قدیم خوانده ام، بیشتر آن ها را اندیشه هایی ژرف در باب مسائل مختلف یافته ام که هیچ کمی از اندیشه های غرب و شرق ندارند و حتی بسیاری قبل از آن ها نوشته شده اند. اگرچه باب تفکر به خاطر نهضت ترجمه، استبداد تاریخی، سلطه ی استعمارگران، عدم پیشرفت های علمی و صنعتی در ایران دوران معاصر تا حدود زیادی به کندی پیش رفته است ( برخلاف بسیاری هرگز بسته نشد)، اما بازگشتی به گذشته ی تاریخی مان و نگاه اندیشمندانه به نوشته های پیشینیان ضروری است. کدام ملتی مانند ایرانیان توانسته اند اندیشه های فلسفی، اجتماعی، سیاسی و ... را در قالب شعر و به زیبایی و دلنشینی خاص بیان نمایند؟ این اشعار نوشته هایی برای لذت بردن آنی و وقت صرف کردن نیستند، بلکه همگی اندیشه هایی ژرف اند که بدان ها توجه ای نشده است و تنها همواره تحت عنوان تاریخ ادبیات عرضه گشته اند. اگرچه می بایست، تمامی اندیشه های غرب و شرق را مطالعه نمود و در باب هر یک تفکر نمود، اما من هیچ سهمی برای اندیشه های ایرانی در کشورمان و دیگر کشورها و حتی میان متفکران نمی بینم و یا آنقدر اندکند که به چشم نمی آیند. اگر هر کدام از این نوشته های ایرانیان را بخوانید و سپس با هر یک از اندیشه های متفکران غرب و شرق به ویژه در دوران غیر معاصر مقایسه نمایید، هزاران افسوس خواهید خورد. تا کی چنین جفا و غفلت هایی به ویژه از سوی متفکران و تصمیم گیرندگان فرهنگی ما ادامه خواهد داشت؟ یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم. بی جهت نیست که پیشرفتی نکرده ایم.