واژه ی سفسطه از مکتبی مهم به نام سوفسطایی گری نشات گرفته است. عده ای در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر از جمله در غرب، گمان می کنند سفسطه به معنای دروغ گفتن و فریب کاری است به منظور پیش بردن مقصود ( مقاصد علمی به ویژه در جدل و مباحثه، و مقاصد عملی ). گمان می کنند سوفسطاییان عمداً با استفاده از نادانی مخاطبان به بازی با واژه ها و جعل حقیقت می پردازند. این برداشت نیز مانند بسیاری از واژه های متداول دیگر اشتباه است و بیشتر توسط فلاسفه و عقل گرایان از زمان افلاطون بکار رفته است. درست است که عده ی زیادی به فریب کاری علمی پرداخته و به ویژه در مباحثه به دروغ و بازی با کلمات می پردازند، اما این به معنای سفسطه نیست. سوفسطاییان خود از قبل از سقراط متفکران بزرگی بوده اند و اندیشه های جدایی در رابطه با هستی، حقیقت، خدا، انسان، رستگاری و ... داشته اند که بعدها پایه های اندیشه ی پسامدرنی را در قرن بیستم رقم زده اند. متفکران بزرگی از قبل از سقراط بنیان گذار و طرفدار این مکتب فکری بوده اند. اما از آنجا که برخی از آن ها در دوره ای با قدرت حاکم درآمیختند، به ستایش و توجیه غیر منطقی قدرت حاکم پرداختند و برخی از جهالت مردم کسب درآمد می کردند و به ویژه در اعدام سقراط نقش اساسی داشته اند، لذا در تاریخ بدنام گشته اند. مگر غیر از این است که اندیشه های زیادی چون کلیساییان در قرون وسطی با قدرت درآمیختند و از نادانی مردم کسب ثروت و قدرت نموده اند؟ لذا نمی توان چون کلیسا و برخی کشیشان چنین کرده اند،مسیحیت را که برای رهایی بشر آمده بود، به زیر سوال برد. اینجانب علاقه ای به مکتب سوفسطایی ندارم، اما با جعل واژه ها مخالفم. بهتر است در باب اندیشه ی سوفسطاییان مطالعه کنیم نه این که از بیرون و به خاطر عملکرد برخی از سوء استفاده کنندگان از این اندیشه به ویژه نقش آن ها در اعدام سقراط، در رابطه با این مکتب قضاوت نماییم. هر اندیشه ای باید به طور علمی وبی طرفانه مورد مطالعه و داوری قرار گیرد. متاسفانه واژه ها و بسیاری مکاتب فکری در طول تاریخ بازیچه قدرت شده اند، لذا هر کدام که قدرت داشت ( آگاهانه و عامدانه و یا شاید ناآگاهانه و غیر عامدانه) به محکوم کردن دیگری پرداخت و دیگری را عاری از حقیقت و واقعیت خواند. واژه ی سفسطه و سوفسطایی گری نیز چنین است.