دین بودا
دین بودا اصلاحات و تغییراتی در دین هندوییسم یا برهمایی ولی در ادامه ی همان چهارچوب می باشد.
"سیدارتا" [معروف به بودا] در نپال کنونی در خانواده ی سلطنتي کاشاتريا در سال 560 (يا 563 ) قبل از ميلاد به دنیا آمد که در حوالي بنارس در منطقه اي به نام کاپيلاواستو می باشد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدین گونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانی ای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه بودا [ که رییس قوم شاکیا بود ] برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد. سیدارتا در نوجوانی [16 سالگی] روزی از کاخ گریخت و در بیرون کاخ با چهار منظره مواجه شد: "پیری"، "بیماری، "مرگ" و "پارسایی". در ابتدا سيدارتا، پيرمرد خميده اي را ديد و چون از احوالات او جويا شد گفتند او نيز مانند تو جواني بوده و اکنون به پيري رسيده است و اين براي همه انسان هاست و راه فراري از آن نيست. بودا از اين سخن سخت متحير شده و به فکر فرو می رود. روز دیگر، با مردي روبرو مي گردد که بيمار است. سيدارتا ضعف و ناتواني و عجز انسان را مشاهده مي کند و باز دگرگون می شود. در مسیری دیگر، او انسان هايي را مي بيند که مرده بودند. اين نخستين بار است او با حقيقتي به نام مرگ مواجه مي شود و متوجه می شود نهايت حيات دنيايي هر فردي با مرگ به پايان مي پذيرد و از این مساله سخت دچار وحشت و اضطراب مي شود و از خوردن و نوشيدن پرهيز مي کند و فقط به پيري و بيماري و مرگ مي انديشد. براي رهايي او از اين افکار و گريز از خلوت، مقدمات ازدواج او را فراهم مي کنند و سيدارتا صاحب فرزندي مي شود. در آخرين فرار او از کاخ، با مردي روبرو مي گردد که در عالم خلسه است. توجه اي به هيچ چيز ندارد. نام اش را مي پرسد. مي گويند وي مرتاض است و رياضت مي کشد. سيدارتا براي اولين بار بود که واژه ی رياضت را مي شنید و خواست در مورد آن چيزي بداند. براي او چنين تعريفي از رياضت ارائه مي دهند:
مبارزه با غرائز و قطع رابطه از جاذبه هاي مادي و دنيوي و پيوستن به دنيايي ديگر که جاودان است. زندگي آرام و بي دغدغه ی مرد راهب تاثير فوق العاده اي بر سيدارتا مي گذارد. شب هنگام در حالي که همسر و فرزندش در خواب بودند، از کاخ خارج می شود و راهي جنگل می گردد و رياضت سنگيني را آغاز می نماید. در واقع، دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را کنار نهاده و به جستجوی حقیقت بپردازد. از این روی برای همیشه کاخ و ثروت را ترک گفته و به طور مخفی مرتاض شد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگل ها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پی گرفت. سیدارتا پس از شش سال آزمون و پویش در مکانی به نام بودگایا زیر درختی بنام "بودی" یا "درخت بیداری" به "مدیتیشن" نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به بیداری رسید و بودا گشت. واژه ی "بودا" یعنی "بیدار شده" یا به عبارتی به "روشنی رسیده" است.
هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت ، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد. او مى اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقت اند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسان تر است. چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه اى نزدیک شهر نشسته اند و با هم سخن مى گویند. هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: این سیدارتاست که مى آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم. اما چون بودا به آنان نزدیک شد، به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: سرانجام، حقیقتى را که مى جستى، یافتى؟ بودا گفت: آرى، آن را یافتم. راهبان گفتند: پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست؟ بودا پرسید: آیا شما به "کارما" یعنى قانون کردار ایمان دارید؟ گفتند: آرى. بودا گفت: پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است: "از نیکو نیکو پدید مى آید و از بد بد." این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است. گفتند: این که تازگى ندارد. گفت: اگر چنین است، پس قربانى کردن، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست. راهبان پرسیدند: چگونه؟ بودا پاسخ داد: زیرا آب همیشه سراشیبى مى رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم، آب هرگز سر بالا نمى رود و آتش سرد و یخ گرم نمى شود. زیرا در زندگى قانون هایى یافت مى شود که همه چیز بر آن ها استوار است. از این رو، کارى که انجام گرفت، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد. آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: اگر این سخن درست است، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى آموزد، درست نیست و برخلاف گفته ی پیشوایان دینى، من اعلام مى کنم که وداها مقدس نیستند. راهبان از این جرأت بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: تو مى گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است؟ پاسخ داد: اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد. آنان پرسیدند: پس جهان ساخته کیست؟ بودا پاسخ داد: به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: "یکى زندگانى پر از لذت که زاییده ی خودخواهى و فرومایگى است" و دیگری "زندگى پر از رنج و خود آزارى" که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى شوند. سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: پس راه درست کدام است؟ پاسخ داد: "راه میانه، میان لذت و رنج" است که از راه هشتگانه به دست مى آید.
بودا در مدت 40 سال با مسافرت هاى فراوان، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد و به تربیت شاگردان همت گماشت که برجسته ترین آنان آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال 483 ق .م . به نیروانا پیوست. بودا و راهبانش قسمت عمده ای از هر سال را به دوره گردی می گذراندند و گاه در صومعه ها گرد می آمدند . هنگامی که او به دوره گردی سرگرم بود به اشاعه ی پیام خود می پرداخت و هنگامی که در گوشه خلوت می نشست بحث درباره آیین خود را پیش می کشید. بسیاری از گفتارهای متون مقدس بودایی متشکل از مباحثی است که میان خود راهبان در می گرفت. بودا براین عقیده بود که زندگی در خانواده تنگ است، حال آن که زندگی در بی خانمانی باز و فراخ است، دشوار است که آدمی بتواند در حالی که در کنج خانه تپیده است زندگی معنوی تمام و کمالی را که از هر جهت پاک و پاکیزه باشد بگذراند. بودا چون خانه و زندگی را ترک کرد پیاده به سوی جنوب و مراکز حوزه رود گنگ رفت و تا دم مرگ به سیر و سفر در مسیری به طول ۲۵۰ و عرض ۱۵۰ مایل که از کوکوسامبی در غرب تا کامپا در شرق امتداد دارد، ادامه داد. درویشی و تن سپردن به سیر و سلوک به او مجال می داد تا هر شیوه از زندگی و هر گوشه از تمدن سرزمینش را ببیند و بیازماید. او می گفت: نیلوفر آبی را دیده ای که چگونه در آب می روید و در آب می بالد و از آب بیرون می آید و بالای آن می ایستد تا به آب آلوده نشود من نیز که در جهان زاده شدم و در جهان پرورده شدم، چون بر جهان چیره شدم، ناآلوده به جهان در آن زندگی می کنم. بودا به مراقبه های سخت پرداخت.[ گل نیلوفر آبی میان هندوها و بودایی ها مقدس است. حتی در چند سال اخیر، یک معمار ایرانی، بزرگ ترین عبادتگاه را به شکل نیلوفر آبی برای این دو آیین در هندوستان ساخت که زیباترین بنا معرفی شده است.]
بودا می گفت که علت رنج کشیدن،تمنا [خواستن] است. تمنا و تمایل به زندگی و به دست آوردن چیزهای بسیار و احساسات قدرتمندی چون عشق دنیوی، نیز باعث رنج کشیدن میشود. به دنبال این طرز تفکر ، بودا چهار اصل را بنیان گذارد:
1. رنج جزء جدایی ناپذیر تمامی مراحل طبیعی زندگی است: تولد، بیماری، پیری و مرگ.
2. تمنا [خواستن] باعث رنج است.
3. برای غلبه بر درد و رنج می بایست از تمامی تمناها و خودخواهی ها دور شد.
4. چهارمین اصل به بیان چگونگی دست یافتن به سه اصل قبلی پرداخته است. روشی که بودا به تعلیم عقاید خود می پراخت به “راه هشتگانه” شهرت دارد که طبق آن می بایست هشت عمل صحیح را پیش گرفت: "پندار نیک"، "هدف درست" ،"گفتارنیک"،"رفتارنیک"،"شغل مناسب" ، "تلاش صحیح"، "تفکر صحیح"، و "مدیتیشن".
بودا بقیه عمر را به مسافرت و نشر افکار خود پرداخت و مردم شبه قاره ی هند را تعلیم داد. وی طبقه بندی مردم را بر اساس اصول مذهب هندو مردود دانست. راهبان بودایی به رهبانیت و ترک دنیا می پردازند. هدف روحانیون مذهب بودا، رسیدن به “نیروانا” یا همان عالم صلح و آرامش و آسودگی از رنج و عدم و خلاصی از جسم است. از جمله عقاید بودایی ها، زندگی مکرر انسان یا تناسخ [سامسارا یا سامساره] است و معتقدند که انسان پس از مرگ، دوباره متولد میشود. بدین ترتیب هر زندگی بعدی، عذاب یا پاداش زندگی قبلی خواهد بود. یکی از عقاید و تعالیم مهم بودا آن است که نباید هیچ موجودی را از میان برد زیرا هر موجودی به تدریج و با توالی چندین زندگانی از حشره تا یک انسان کامل ، زندگی خواهد کرد؛ پس هر نوع از حیات، مقدس است.
بودا هرگز ادعای پیامبری نکرد و تنها خود را یک معلم می دانست که راه صحیح زندگی را به مردم می آموزد، به همین علت بودایی ها به عبادت خدا نمی پردازند بلکه سعی در رسیدن به نیروانا را دارند: "جایی که روح از تناسخ و حرکت در جسم دیگری بازمی ایستد و به آرامش ابدی می رسد و دیگر تناسخی نخواهد داشت." رسیدن به این مرحله نیاز به ریاضت های سخت و نیکویی فراوان دارد. بودا به مردم می آموخت که باید به افکار خود طوری جهت دهند که تنها به اعمال درست و پسندیده بیندیشند، بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و قدرت امتناع از انجام گناه را تقویت نمایند.
در معابد بوداییان مجسمه های بزرگی از بودا وجود دارد که چهار زانو نشسته است. بوداییان در برابر این مجسمه ها می نشینند تا به سبک بودا مدیتیشن کنند. [کسب آرامش در یک سکوت و خلاء که به چیزی نبایستی فکر نمود.] بوداییان بر این عقیده اند که درست در همین وضع و حالت بود که بودا بیش از ۲۵۰۰ سال پیش در حالی که زیر درختی نشسته بود با اشراقی عظیم به بیداری رسید و به معرفت درباره سرنوشت آدمی دست یافت.
تعالیم بودا در سه بخش گردآوری شده است: بخش اول قوانینی برای راهبان، بخش دوم پندهای بودا و بخش سوم نحوه تفکر بوداییان. راهبان بودایی لباسی گشاد از پارچه ای نارنجی مایل به زرد (زعفرانی) می پوشند و پابرهنه راه می روند. آن ها موی سرشان خود را می تراشند و کاسه گدایی در دست می گیرند تا به سایر بوداییان فقیر دهند. بودایی ها در تعریف آیین خود می گویند: ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده می شویم. این باز زایی ما بارها و بارها تکرار میشود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ می نامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج آور است . هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد .
درک چهار حقیقت اصیل، هسته ی اصلی آموزه بودا را تشکیل می دهد. این حقایق عبارتند از:
۱. به رسمیت شناختن وجود رنج.
۲. اینکه دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است.
۳. اینکه بریدن از رنج ها دست یافتنی است.
۴. و درک اینکه راهی برای رسیدن به جایگاه بی رنجی وجود دارد .
بودا می گوید گناهان ما از تولد با زندگی های پیشین همراه امان هست و تا به حقیقت رنج نرسیم پاک نمی شویم.
بودا، آیین خود را مانند قایقی می نامد که برای رسیدن به ساحل رستگاری (موکشا) به آن نیاز است. ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهش ها و دلبستگی ها خاموش میشود. به این روی این پدیده را در سانسکریت "نیروانا" یعنی "خاموشی" می نامند. پس کمال مطلوب آیین بودا رسیدن به خاموشی و در واقع بی نیازی فردی است.
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم از چرخه ی زاد و مرگ رهایی یابیم، باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه ی موجودات میشود و سپس از راه این درک ها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری می رسیم و از این دور باطل خارج می شویم .
در فلسفه بودایی، دست کشیدن از نفسانیات اهمیت فوق العاده دارد. یک بودایی با قبول نفس کشی و مکافات دوطلبانه اثرات گناهان را از دامن روحش می شوید، طوری که روح او به وجد و رهایی از درد و رنج می رسد و در حقیقت هر مرحله از سیر و سلوک آیین بودایی بسیار پیچیده و طولانی است؛ چنان که بودا می گوید: همان طور که اقیانوس کم کم گود می شود، کم کم پس می رود، کم کم شیب می گیرد، بی هیچ افتی ناگهان، در این امور نیز طریق و تمرین و تعلیم همگی تدریجی اند، بی هیچ حلول ناگهانی معرفت.
آيين بودا بعد از سال ها به سه شاخه تقسیم شده است:
1. "مهايانا" يعنى چرخ بزرگ، كه این آیین در چين رواج دارد. اين آيين بودایی با طيف هايى از اعتقادات و سنن كنفوسيوس و لائوتسه در چين و شينتو در ژاپن در آميخته است. يكى از آداب آن ها كه به سانسكريت دهيانا يعنى تامل، به چينى و به ژاپنى زِن[ Zen ] خوانده مى شود، شهرت جهانى دارد.
2. "هينايانا" يعنى چرخ كوچك، كه در سرى لانكا (سيلان ) و كشورهاى جنوب شرق آسيا رواج دارد. پيروان چرخ كوچك آيين خود را تراوادا يعنى آيين نياكان و بزرگان مى خوانند و كتب دينى آنان به زبان پالى است .
3. "وجريانا" يعنى چرخ الماس، اين فرقه در تبت وجود دارد که از تشكيلاتى نيرومند و پیروان زیادی برخوردار است. آيين مذكور "لامائيسم" نيز خوانده مى شود و عنوان رهبر مذهبى مقتدر آن "دالاى لاما" به معناى "ریيس دريا گونه" است.
در واقع آیین بودا را باید نهضتى اصلاحى در آیین هندو شمرد که سعى مى کرد برخى از عقاید و اعمال افراطى و خشک آیین هندو را تعدیل کند. بودا با جامعه ى طبقاتى (کاسْتْ) که آیین هندو مبلّغ و محافظ آن بود، مخالفت ورزید و به همین دلیل هر کس که در صف پیروان بودا درمى آمد از تنگناى رسم و رعایت اصول طبقاتى (کاست) آزاد مى شد.
برخی معتقدند که بودا برخلاف ادیان دیگر که هر کدام به نوعى قایل به وجود خالقی براى هستى هستند، عالم را قدیم و ازلى و بى نیاز از خالق مى داند و وجود خداوند را انکار مى کند. برخى نیز معتقدند که بودا منکر خدا و ماوراء الطبیعه نیست، بلکه در این مورد ساکت است و اعتقاد دارد که ما از درک آن ها عاجزیم و نباید خود را درگیر مباحث نظرى و ماوراءالطبیعى کنیم و به همین دلیل، در تعالیم خود هیچ گاه از مفاهیمی چون خدا، بهشت و جهنم، وحى و... استفاده نمى کند.
اگر چه هند را زادگاه پیدایش و تحول این آیین می دانند، اما بعدها آیین بودا در نواحی تبت و آسیای مرکزی و چین و کره و ژاپن و سری لانکا، با پاره ای تفاوت ها، نفوذ فراوانی یافت و دامنه ی تاثیرش نیز در چندین سال اخیر به سوی آسیای جنوب شرقی و قاره ی آمریکا و حتی اروپا در قالب های مختلفی مانند ورزش یوگا، یوگا درمانی، مدیتیشن و ... برای دست یافتن به آرامش و یا درمان بیماری های عصبی [مانند افسردگی، بی انگیزگی، سردردهای مزمن، بدبینی، وسواسیت، خودآزاری، پرخاشگری و ... و تقویت ذهن در حال گسترش است.